#بد_خون_پارت_29
نگار بلند شد.
ـ جواب چی شد؟
ـ خوشبختانه کم خونی ندارید.
نگار از جا برخواست.
ـ یعنی چی؟من همین ماه پیش اومدم شما گفتید که مصرف قرص آهن و ویتامین و عدست رو بالا ببر.
پرستار اخمی کرد.
ـ وا خانم حالا یه چیزی شده کم خونیتون بر طرف شده الان ناراحتید؟ میخواید جواب آزمایش رو عوض کنم؟
نگار برگه جواب آزمایش را از بین انگشتان لاک خورده پرستار کشید.
ـ خدا نگهدارتون.
پرستار اخمش بیشتر شد و جواب نگار را نداد، دم در آزمایشگاه که بود گوشیاش زنگ خورد، حنانه بود.
ـ الو، سلام.
ـ سلام کجایی؟
نگار پوفی کرد.
ـ به نظرت این وقت صبح با این سرما کجام؟
ـ خیلی خب، فهمیدم آزمایشگاهی، بمون میام دنبالت.
ـ زود بیا. یخ می...
نگذاشت حرفش را کامل کند و گوشی را قطع کرد، نگار بیادبی نثارش کرد. به کافی شاپ آن طرف خیابان رفت و درخواست نسکافه داد. روی میز دو نفره کنار شیشه نشست. گوشیاش را روشن کرد و وارد اینستاگرام شد. بیشتر پستها دو چشم قرمز بود. باز هم همان دلهره به سراغش آمد. وارد پست یکی از کاربران شد و نظراتش را خواند.
ـ به نظر قاتل خیلی حرفهایه، هیچ اثری از خودش به جا نمیذاره و دلیل مرگ مقتولهاش هم معلوم نیست.
romangram.com | @romangram_com