#آوای_عشق_پارت_6
سریع گفتم : خب بگو چی شده ؟ خندید - هیچی فقط با دختر داییم اومدم ناهار بخورم و یکمی هم حرف بزنم ...
گارسون اومد و سفارش غذا گرفت من که عشق جوجه بودم کیوانم ماهی سفارش داد ...
کیوان : - خب اوا حتما مامانت راجب من بهت چیزایی گفته درسته ؟ .. فقط سرمو تکون دادم.. - خب منم فقط اومدم تا درباره همین موضوع باهم حرف بزنیم ... ببین درسته من ازت خواستگاری کردم ولی میخوام یه حرفایی رو بزنم بعد تصمیم بگیری ... بازم سرمو تکون دادم..فقط به چشاش نگاه میکردم که اصلا از نگاهش خوشم نمیاومد..هیچوقت از چشم ادما نمیتونستم چیزی بخونم ولی این واقعا حس بدی به ادم میداد ...
گارسون غذارو اورد ... بعد از چیدن اونا و روی سفره سرشو خم کرد و رفت ...
دوباره به کیوان نگاه کردم ازش خواستم ادامه بده ...
- ببین اوا ... نمیخوام بگم که عاشقتم ... نه ... ولی خب دوست دارم ... نمیدونم چقدر ولی خب دارم دیگه ... بهرحال ... تو از وضع و سطح زندگی ما اگاهی ... میدونی که در حد متوسطتیم ... ولی منو اگه بشناسی میدونی که هیچوقت به کم قانع نیستم..همیشه دلم میخواد بلند پرواز باشم ... اینارو میگم که بدونی دوس دارم زحمت بکشم و به یه جایی برسم ... فقط تو بله رو بده باشه خانومی ؟
از خانومی گفتنش به خودم لرزیدم ... خدایا کاش منو اینقدر خنگ نیافریده بودی تا حداقل نگاه ادمارو تشخیص بدم ...
گیج بهش نگاه کردم که گفت : بخور یخ کرد بعد از ناهار بهم جواب بده ...
سرمو تکون دادم و شروع کردم به خوردم ... اما نگاه خیره کیوان و حرفاش و حتی معنی اون نگاهش باعث شد ناهار کوفتم بشه ...
توی راه خونه بودیم ... هر دومون ساکت بودیم ولی من داشتم به حرفاش ... به نگاهش ... به لحن بیانش فکر میکردم ...
حرفاش هیچ معنی واسم نداشت ... اصلا دلیل گفتنشم نمیدونستم ...
وقتی رسیدیم خواستم پیداه بشم که دستمو گرفت ... یخ بستم نه از هیجان بلکه از یه حس مثل چندش..سعی کردم دستمو بکشم بیرون که نذاشت ...
- اینقدر وول نخور بچه فقط میخوام بدونم به حرفام فکر کردی ؟ جوابت چیه ؟ ...
یکم نگاش کردم ... اره ... جواب من مشخص بود مثل همون دیروز که این خبرو فهمیدم ...
با جدیت تمام تو چشاش نگاه کردم : اول دستمو ول کن ...
اونقدر تحکم توی صدام بود که دستش شل شد و لبخند روی لبش ماسید ...
- کیوان من حرفامو با مامان و بابامم زدم ... اول اینکه من هنوز خیلی بچم و دوس دارم درسمو ادامه بدم ...
پرید وسط حرفمو گفت : خب الان فقط نامزد میکنیم تازه من با درس خوندن تو مشکلی ندارم پولتو که بابات میده ...
romangram.com | @romangram_com