#آسانسور_پارت_66


- .نيما.... همه چي ..تكرار مي كنم ..همه چي ....تموم شده.....اوكي ؟

نيما- چرا ؟

با ناراحتي دستمو از بين دستاش در اوردم و با صدايي عصبي

-چرا ؟

پوزخندي زدم

- مارو باش رو ديوار كي يادگاري مي نوشتيم ....



با ارامش بهم نگاه مي كرد ...



- چون مامان عزيز تر از جونتون...عزيز دلتون.... ...



پشت تلفن چيزي برام نذاشت...نه گذاشت نه برداشت و هر چي از دهن مباركش در مي امد بهم گفت ...



مثل اينكه يادت رفته چه القاب و عناوين زيبايي به من نسبت داد....بازم بگم ؟



نيما- منا .....عزيزم ...چرا انقدر سخت مي گيري ...

دستشو رو هوا تكون داد


romangram.com | @romangram_com