#آلا_پارت_81
«سردار تهدیدی نگام کرد به حاج آقا نگاه کردم مثل سردار جلوی خنده هاشو گرفته بود فهمیده بود سر به سر سردار می ذارم ! آروم تر گفتم»: حاج آقا !
حاج آقا نگام کردو گفتم : ممنون اومدید ؛ ممنون همیشه یه ور غائله رو می گیرید که وانره ، من اینارو می فهمم حاج آقا سری تکون دادو گفت : مطمئن باش من برای کسی قدم بر می دارم که ارزش داشته باشه .
- ممنون .«برای سردار سری تکون دادم و سردار گفت»:
- اون درم ببندید ؛ آمارتونو میگیرن ...«باز تگزاسی فکر کرد ! مغزش فقط تو استتاره ، پنجره رو پرده بزنید ، درو ببندید،شیشه ماشینو بالا بده کیفتو می زنند ...»
«عاصی شده نگاش کردم و تهدیدی نگام کرد و اشاره کرد به در » گفتم: باشه سردار باشه زنجیرم میزنم به در .
سردار - مسخره کن آفرین!« به حاج آقا نگاه کردم دیدم داره متوقع نگام میکنه» گفتم: به خدا به جدتون قسم دررو می بندم ،الان می رم می بندم خیالتون راحت بشه ، خدا ..حااافظ.
رفتم درم محکم بستم و گفتم : یعنی قشنگ مغزا یکی فقط یه قسمت مغز سردار سوخته ، احمق شد .
شب سردار اومد خونه از جلوی در داد زد :
-آلا ! «یاد حاجی افتادم می گفت :تا میرم خونه از جلوی در میگم شهین» آخه شهین خانوم گفتن حاجی که ماست مایه نمی گیره کجا این آلا گفتن سردار کجا !
رفتم جلوی در شاکی نگام کرد و گفتم : باز چیکار کردم !
سردار - کلیدو پشت در گذاشتی !
-عه ! اونور در بود !!! نچ وای سردار هول کردم بیام تو سریع شام ...
سردار شاکی گفت : سرکار خانوم توجیه نکن ، میان تو خونه می فهمی ؟ باید بیان بلا سرت بیارن اینجا هم که درو پیکر نداره کف کردم یه آیفون تصویری نذاشتن ، میگم دور بین مدیر ساختمون هر هر میخنده ...
«سردار رو باز زدن به برق... میز شامو چیدم گوشیش روی میز بود ، خودش تو دستشویی بود ، گوشیش سایلنت بود زنگ خورد ، اسم پانته آ بود «miss» حس کردم نفسم توی سینه ام جا مونده یادم رفته نفس بکشم زل زدم به اون اسمه ، دلم می خواد جیغ بزنم بگم:
«برو دنبال زندگیت ، این مرد سهم منه در ازای زندگیم گرفتمش بذار به خونه اش گرم بشه ... نفسم بالا نمیاد که جیغ بزنم ، پانته آ بسه زنگ نزن ، برو ..» توروخدا ... قسم میدی ؟! آره ، ده سال عمرشو گذاشته میدونم ... اما اون فرصت هارو داره من ندارم ... قطع کن ، فکر کن که سر سردار به من گرمه دل سرد شو ... خدایا دلشو سرد کن ... میدونم خود خواهم اما ... اون .. سهم منه ...روی صندلی نشستم و تماس
قطع شد و گفتم : آخیش ! قطع کرد ... نفس کشیدم ... دستمو رو قلبم گذاشتم می زد ... می زد ... قلب بیچاره یه عمر غرورم نذاشت بتپه حالا یه... یه زن دیگه نمی ذاره...
دوباره گوشیش زنگ خورد ... سینه ام می سوخت... شونه هامو از سوزش بالا دادم: زنگ نزن لعنتی. الان حداقل واسه من ... الان ...
از دستشویی صدا کرد ؛ آلا در شونه هام پرید ، گوشیشو قایم کردم نبینه ، شبیه بچه ها شده بودم. نمی خوام بابا بره سراغ اون یکی بچه اش ، بامن بازی کنه به من توجه کنه ...
از جا بلند شدم و سردار گفت : یادت رفته حوله بذاری تو دست شویی...
- الان میارم .
سردار - می خوای بگو من بیارم سختته ؟ کمرت خوبه ... «حالمو می پرسه ینی خوشم میاد حواسش بهم هست ... توجیه و تفسیر نکن ... میکنم .. لذت بخش ترین تفسیرات عالمه ...»
- نه تو می ریزی بهم کمدو تازه پیدا هم نمی کنی ...
سردار - کی اومدی خونه؟
- شش .
سردار- با چی اومدی ؟
@romangram_com