#آخرین_شعله_شمع_پارت_69
-به اجازه خواهر بودنم....بعدم..فقط برای تو اینکارو نکردم...برای خودم هم بود...منم آینده می خوام مثل تو...
-منم گوشام دراز!!! تو گفتی و من باور کردم!
سرم را به پشتی تخت تکیه دادم و زانوهام را بیشتر تو بغلم جمع کردم.
-بلند شو برو توکا حوصله بحث کردن با تو یکی را ندارم ...
-دلتم بخواد یه دختر مو بلوند اروپایی اومده رو تختت!
چشمهامو سریع باز کردم.
-مامان همین آقای دکتر می گه...از وقتی اومده منو دیده راه می ره میگه ماشالا انگار از وسط اروپا
اوردنت!..میگم ترلان نکنه منم دختر الوند نباشم و مامان قبلنا یه شوهر اروپایی داشته یا اصلا منو از وسط
هلندی- آلمانی- جایی به فرزندخوندگی قبول کردن! هان؟
گوشه چشمهام چین خورد اما سعی کردم نخندم. اما لحنم هویدا بود.
-بلند شو برو تا نزدم لهت کنم! دختر فرنگی!
-می دونی ملی خانوم چی میگه ؟
بی میل به دهنش زل زدم.
-میگه خانوم چشمش تورو گرفته ...همیشه میگه عروس خارجی میخوام...
با تعجب به نگاه خندونش خیره شدم. نمی تونستم تشخیص بدم راسته یا داره شوخی می کنه!
-منم گفتم تا اول خواهر بزرگه را شوور ندم به هیچ گزینه ای فکر نمی کنم...تازه می خوام درس بخونم اومدی و این شوهر تحصیلکرده اینقدرها هم روشن فکر نبود و نگذاشت درس بخونم اونوقت چی؟؟ من می مونم و یه دیپلم و یه شوهر دکتر با کلی همکار خانوم دکتر و کلی پرستار خوشگل که مرتب دورش می چرخند! والااا!
همینطوری بر و بر نگاهش می کردم.
-چیه باورت نمیشه؟ فکر می کنی الکی می گم؟ همینه دیگه ، وقتی سه روزه خودتو حبس کردی تو اتاق و به روی مبارک نمیاری چه خبره همین میشه دیگه!
-توکا محض رضای خدا بلند شو برو ور دل همون ملی خانوم
-تازه ملی خانوم هم میگه حیف پسر ندارم اما یه برادرزاده دارم اَنگ خودت!
خیز برداشتم که یه بلایی سرش بیارم که با فرزی از تخت پایین پرید و خودش را به در رسوند.
هنوز درو نبسته بود که سرش را داخل کرد و با لحن خاص و کشداری گفت:( خوب شد از اون خونه زدیم
بیرونا..ببین هنوز یه هفته نشده دو تا خواستگار توپ پیدا کردم...والا نزدیک بود بترشم اونجا ور دل هاله!)
دیگه نتونستم به حرکات و حرفاش نخندم .همینکه نیشم را باز دید ، جسارت پیدا کرد و دوباره وارد اتاق شد.
-به به ببین نیش خواهر جان باز شده !
-بچه پررو!
-فرح جون خیلی دوست داره زودتر باهات حرف بزنه....
-فرح جون؟؟؟!! اون دیگه کیه؟
-نچ...ای بابا ...مادر شوهرم دیگه....
-مامان کیان؟
-تا کی می خوای به این طفلی بگی کیان؟ ..هومن جون!
-خجالت بکش جوجه دو روزه!
-به قول ملی جون دخترتا هنوز جوجه ست باید شوهر کنه...تا هنوز غنچه ست باید بپره
-بپره یا پر پر بشه؟
romangram.com | @romangram_com