#آخرین_پناه_پارت_93

پناه مقابلش ایستاد کلاهشو روی زمین انداخت موهای طلایی شو با کش بالای سرش بست ... هیچ وقت از گارد گرفتن خوشش نمیومد آرمانم گارد نگرفت لبخندی زدو بدونه توجه به جمعی که حالا بهشون چشم دوخته بودند گفت:
- خانوما مقدمن..
پناه به سمتش حمله کرد ولی ارمان فقط دفاع میکرد با حرص گفت:
- مسخره بازی در نیار...
لبخند ارمان پررنگ شد..با هرحرکتی موهای طلایی پناه توی هوا تاب میخوردو روی شونه هاش میافتاد ...بازی به اوج رسیده بود که اردوان دستشو بالا گرفت آرمان ایستاد اما پناه نتونست دستشو کنترل کنه ومشتش تو صورت ارمان خورد ..سریع دستشو عقب کشید اما دیگه فایده نداشت آرمان قدمی عقب رفتو پشت دستشو روی لبش که خونی بود کشید ..پناه سریع یه دستمال از جیبش در اورد روی لبش گذاشت..
- من متاسفم باور کنید از قصد نبود
- نه نه چیزی نیست شما خودتونو نگران نکنید..
عصبی از کاری که غیرعمد انجام داده بود موهاشو از مانتوش بیرون کشید کلاهشو که خاکی شده بود برداشت تکوند وروی سرش گذاشت و کنار پدرش بغ کرده نشست..
- شما نباید به من بگید..نگاه کنید باش چی کار کردم
- پناه عزیزم تو مبارزه بیشتر از اینا اتفاق میفته مثل شکستنه دسته شروین..
- اما ..
- اما چی مهم نیست چیزی نشده که..
- چقدر راحت میگید ...
بلند شد وبه سمت ویلا راه افتاد شاید پارسال دسته شروینو شکسته بود اما هرچی بود خون نبود میونه خوبی با خون نداشت وحالا هم احساس میکرد ناجوان مردانه تو دهنه آرمان زده واین بیشتر عذابش میداد پارسال از دست شروین ناراحت بود که زدش اما ارمان چی ؟؟دوباره اون دهن خونیش اومد جلو چشمش شاید نباید باهاش مبارزه میکرد.اه لعنتی... چرا انقدر براش مهم شده ..حس دلشوره داشت حسه بدی... با کشیده شدنه دستش به عقب برگشت..لعنتی الانم ول کن نبود..
- چیه؟؟
- پناه از تو بعید به خاطر یه..
- یه چی هان؟؟؟؟ ..هنوزم حس دندوناش روی انگشتام هست نکنه دندونش شکسته باشه؟؟؟
- اوه پناه انقدر خودتو به خاطرش نگران نکن اون فقط..

romangram.com | @romangram_com