#آخرین_پناه_پارت_34
- متوجه میشی.. از ماشین پیاده شدندن وسوار اسانسور شدند ودر طبقه پنجم خارج شدند..پناه با خنده در اپارتمانو باز کرد کنار رفت تا رادین وارد شود..اما رادین متواضعانه گذاشت که او وارد شود ..در نگاه اول تلوزیون روشن بود روی (شبکه پویا) وداشت انیمیشن ریو را پخش میکرد که صدایش هم زیاد بود روی اپن اشپز خانه پر از چپیپسو پفک بود روی ظرفشویی پر از ظرفای کثیف چند مانتو شالو شلوار وکیفو کفشم پخش بود روی مبل ها پناه نگاهی به صورت متعجب رادین انداخت.. یهو گفت:
- نــــــــــه فکر زشت راجب من قدغـــن
- باشه باشه حالا چرا اینجا اینجوره
- اوف چون دوشنبه است
- چه ربطی داره پناه همونطور که صدای تلوزیونو کم میکرد گفت:
- چون سه شنبه ها خدمتکار میاد اینجارو جمع میکنه برای همین دوشنبه ها اوج کثیفی میشه
وشروع به جمع کردن لباس هایش شد
- خب قول من اینه که فردا ساعت 8 شب اینجا از تمیزی برق بزنه خوبه؟؟
- بله
رادین نگاهی به ظرفا کثیف انداختو گفت:
- اما ماشین ظرف شویی که هست
- اما حوصله که نیست بعدام من اصلا از اینکارا خوشم نمیاد
وحالت چندشی به خود گرفت که رادین نتوانست جلو خده اش را بگیره..وزد زیره خنده..بعد خودشو جمع کردو پرسید:
- شنیدم بازی میکنی نمایشاتم دانلود کردم..
- پس دیدی نشنیدی
- حالا
- اره نظرت
- خوبه چرا سینما بازی نمیکنی
romangram.com | @romangram_com