#آخرین_پناه_پارت_117
- خرید همیشه عالیه...
با لیوان شیرش بلند شد به میز تکیه دادو به منظره روبه روش که پر درختو گل بود زل زد.... چند تا نفس عمیق کشید ..
- خب حالا چی کار کنیم؟؟
- نمیدونم تا چهار که جایی نمیریم
ویه چشمک زدو ادامه داد:
- طبق برنامه شما....
دستای گرمش روی پوست سرد بازو پناه نشست:
- سردته ؟؟؟ بیا بریم تو...
- باشه...
وبه سمت عمارت راه افتادن...یاسی دمه در ایستاده بود که پناه موقع رد شدن بهش یه تنه زد... همونطور که به سمت پله ها میرفتن پناه گفت:
- طبقه سوم پیانو بود..خب دلم برات سوخت بجای کولی برام پیانو بزن خوبه؟؟
رادین با شیطنت گفت:
- باید فکرامو بکنم...
پناه با موشت کوبید تو بازوش رادین با خنده دستشو دور کمرش حلقه کرد:
- باشه خانومی ...براتو نزنم برا کی بزنم؟؟؟؟
پناه روی کاناپه ای که کنار پیانو قرار داشت نشست ورادینم دست به کار شد روی صندلی مقابل پیانو نشست.... شروع به نواختن کرد:
- اگه بری میپوسم اینو میدونی
اینو میدونی ولی باز نمیمونی
romangram.com | @romangram_com