#سه_دوست_پارت_39

-ماشینت کدوم گوریه ؟

-زهرا مواظب حرف زدنت باش . بیا تو اون خیابون جفتیه

-ببین من الان اعصابم ریخته به هم ... خودمم نمیشناسم ... من باید برم .. با تو هیچ گورستونیم نمیام .. هر حرفی هم داری فردا تو دانشگاه میزنی ..شیرفهم شد ؟

و سریع تماس را قطع کرد و چند نفس عمیق کشید تا کمی آرام شود .حتما رزیتا تا الان نگرانش شده ... سریع به طرف آپارتمان رفت و خود را به رزیتا رساند ...

حسین ناراحت بود ... باز هم نتوانست ....زهرا به بالا رفت

باز هم نتوانست حرفش را به او بزند .. دندانهایش را روی هم سایید و سریع ماشینش را به حرکت درآورد .... بالاخره باید از یه جایی شروع میکرد . رزیتا که به او پا نمیداد .. زهرا هم که غیر قابل تحمل بود ... میترا هم .. هه . میترا .. او که عاشق پیشه ست .. عاشق علی رضا ... موبایلش را از داشبورد دراورد و مشغول به گرفتن شماره علی رضا شد ... بعد از چند دقیقه انتظار بالاخره تماسش بر قرار شد ...

-بگو .

-سلامتو خوردی باز؟

-گریم که سلام بگو ببینم چه مرگته ؟

-زهرا رو دیدم .

- چی شد ؟

-میخواستی چی بشه ؟ همونطور که فکر میکردم .

-نیومد پایین ؟

-چرا اومد .. ولی من نرفتم پیشش

علی رضا با فریاد گفت :

-چرا خنگه ؟ مگه نگفتم باید حتما باهاش حرف بزنی ؟

-صبر کن صبر کن امر و نهی ممنوع

-حرف نزن حسین ... سریع بیا بوتیک

بدون اینکه حسین بتواند حرفی بزند تماس قطع شد .. با عصبانیت موبایلش را روی صندلی پشت سرش پرت کرد و با مشتش بر فرمون زد و مسیر بوتیک علی رضا را در پیش گرفت ..

***

به سرعت وارد بوتیک شد . یک پسر جوان در حال خرید بود .. روی صندلی گوشه ی بوتیک نشست و منتظر شد تا کار آن پسر تمام شود ...

بالاخره کار او تمام شد ... با رفتن آن پسر علی رضا رو کرد به سمت حسین و گفت :

-اون چه دیوونه بازی بود درآوردی ؟

حسین با خونسردی گفت :

-کدوم دیوونه بازی ؟

علی رضا با صدای نسبتا بلندی گفت :

-خودتو به خریت نزن حسین

حسین با عصبانیت از جا بلند شد و گفت :

-میگفتی چیکار میکردم ؟

-مگه نگفتم باید بری باهاش حرف بزنی ؟

-نشد .. فکر کردم خودش میاد ...

-بیخود فکر کردی ...

-ببین علی رضا بسته ... بسه دیگه زیادی دارم بت رو میدم ..

-بیشین بینیم بابا

-باید چیکار میکردم ؟

-گفته بودم اومد پایین میری جلوش .. گفتم تو باید بری پیشش .. مگه تو زهرا رو نمیشناسی ؟ نمیدونی اینجور مواقع چطور سگ میشه ؟ یه پله بردیمون عقب با این کارت حسین .


romangram.com | @romangram_com