#سه_دوست_پارت_23
- پاشو دیگه رزی .
- چیکارم داری ؟
- حالا تو بیا .
و خودش زودتر از من حرکت کرد . با ترس و لرز بلند شدم و رفتم دنبالش . خدا بگم چی نکنت علی .
رفت تو حیاط و منم دنبالش . ایستاد پیش ماشینو منتظر شد تا برم پیشش . وقتی نزدیکش شدم به صورتم نگاه کرد و اخم کرد و گفت :
- چرا رنگت پریده ؟
- هـــ...هیچی
- مطمئنی ؟
با سر تایید کردم آب دهنمو با سر و صدا قورت دادم . ببین خودمم کرم تو وجودمه . هی دارم مشکوک ترش میکنم .
سوئیچ ماشینو از تو جیبش درآورد و در ماشینو باز کرد و از توش کیف نگارو درآوردو دوربین کوچیک توشو داد دستم و گفت :
- میخوایم عکس بگیریم .
نفس حبس شدمو با سر و صدا دادم بیرون و آروم دوربینو ازش گرفتم . خواستم برم تو که گفت :
romangram.com | @romangram_com