#پانزده_سال_کابوس_پارت_115
ویر جیل:بله خانوم عجول!
ایدا:من میرم سمت شرق جزیره اونجا واسم بالگرد بفرست باشه؟
ویرجیل:باشه فعلا !
با خوشحالی رفتم.....!
********
وقتی جابه جا شدم به ویرجیل زدم!
ایدا:آره جابه جا شدم ...اون بالگردی روکه بهت گفتم یادت نره من توراهم...باشه....حالا بعدا بهت میگم فقط ویرجیل به کسی چیزی نگیا؟....فعلا!
خیالم از بابت خودم راحت شد کلا پنج نفر بودیم که زیر دریایی رو هدایت میکردیم اون چهار نفر از طرف ویر جیل اومده بودن ولی بازم نمیتونستم بهشون اعتماد کنم!خیلی هم خشک و کلا آدمای مزخرفی بودن!
.............
داشتم باتلفنم صحبت میکردم که متوجه شدم کسی نیست....
ویرجیل:الو...الو ایدا صدامو داری؟
ایدا:آره...چرا هیچ کسی نیس؟
romangram.com | @romangram_com