#یاسمین_پارت_109
كاوه – بهزاد هيچ ميدوني طنين صدات شبيه تيرانوروروس؟ اون دايناسوره ها ؟ ديگه جوابش رو ندادم .
كاوه – پسر باز يه دقيقه تنهات گذاشتم همه چيز رو به هم ريختي ؟
-اطلاعات رو برات فكس كردن يا تلفني بهت گفتن ؟
كاوه – هچكدوم تو اخبار ساعت 2 پخش شد ! خبرهاي شما روي آنتن ماهواره س.
-كي به تو گفت ؟
كاوه در حاليكه كنارم مي نشست گفت :
-طبق معمول ژاله. اين چه كاري بود كردي؟
-خب ديگه ، ولش كن حرفش رو هم نزن .
كاوه – تو اصلاً ميدوني چي شده ؟
-فرنوش خودش بهم گفت چي شده .
كاوه – د اون طوري نبوده ! خبر نداري شازده بهرام خان چي ها گفته .
در حاليكه سخت كنجكاو شده بودم ، پرسيدم .
-بهرام چي گفته ؟
كاوه ولش كن ، حرفش رو هم نزن پدر سگ رو !!
-خودت رو لوس نكن ، عصبانيم ها !
كاوه –منكه فرنوش نيستم سرم داد بزني و هيچي بهت نگم . حرف بزني ميدوم ميرم بابام رو برات ميارم . بعد در حاليكه مثل دخترها خودش رو لوس ميكرد و انگشتش رو به طرفم تكون ميداد و تهديدم مي كرد . آروم با عشوه گفت :
-اونوقت ميفهمي يه من ماست چقدر كره ميده بي حيا پسر چشم دريده !
خندم گرفت .
كاوه – چه عجب عنق آقا از هم وا شد !
-حالا ميگي اين پسره چي گفته يا نه ؟
romangram.com | @romangram_com