#پرنسس_مرگ_پارت_92

رایان:چطور؟!

من:آخه مثل قابله دیر پز می مونه!یکم دیر مطلبو می گیره.

رایان:خوب می گی چیکارش کنم؟

من:من چه می دونم!

رایان:نمی شه عوضش کرد.همینم به زور پیدا کردم!فرشته ها خیلی به میکائیل وفادارن! نمی دونم چی تو گوششون می خونه که حتی جونشونم براش می دن!

من:یعنی سربازای تو به وفا داری اونا نیستن؟

رایان:چرا....هستن....ولی فرشته ها فرق دارن.اونا پاک و خالصن.خیلی کم پیش میاد که خ*ی*ا*ن*ت کنن!این باعث می شه بهتر از ما باشن.اونا با ایمانشون سنگ رو خورد می کنن.

من:درسته.

چشماشو روی هم گذاشت. انگار می خواست روی کلماتش تسلط داشته باشه:

رایان: واسه همین زیاد وقت نداریم لیا!کمتر از یه ماه دیگه جنگ شروع می شه!قبل از اون من اون جاسوس رو ازت می خوام!

من:خیلی خوب...تلاشمو می کنم اما یه شرط دارم.

romangram.com | @romangram_com