#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_111
از رو تخت پايين اومدم و به سمت هال رفتم..
اهنگ دوست دارم از بابک جهانبخش داشت پخش ميشد وپويا تو اشپزخونه مشغول چيدن ميز صبحونه بود..
بالبخند رفتم سمتش و صبح بخير گفتم..
-صبح بخيرخانوم خوشگلم..بفرماييد صبحانه..
ب ميز نگاه کردم..به به کره..مربا..پنير..گردو..گوجه خيار..شير
همه چيو رواون ميز دونفره جاکرده بود..
ي لحظه خندم گرفت..همچين صبحونه مفصل درست کرد ک انگار ديشب بينمون چيزي شده باشه و من ازکمر درد بايد تقويت بشم..
رو صندلي روبه روم نشستو گفت:اولين صبحانه عاشقانمون.
سري ب نشونه تاييد نشون دادم و روصندلي نشستم..
هردو درحال خوردن صبحانه ب صداي قشنگ بابک گوش داديم..
((خيلي وقته دلم ميخواد ميخواد بگم دوست دارم
بگم دوست دارم
ازتو چشماي من بخون ک من تورو دارم
فقط تورو دارم
بي توکم ميارم
نبينم غمواشکو توچشمات
نبينم داره ميلرزه دستات
نبينم ترسو تو نفسهات
ببين دوست دارم
منم مثل توباخودم تنهام
romangram.com | @romangram_com