#ننه_سرما_پارت_99
-حتما!
"بعد از جام بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه و دو تا فنجون نسکافه درست کردم و برگشتم و بهش تعارف کردم"
-یه قاشق شکر بیشتر نریختم.
-ممنون کافیه.
"فنجونش رو گرفت و شروع کرد به هم زدن و گفت"
-شاغل که نیستی؟!
-نه یه اپارتمان دارم که اجاره دادم یه مقدار پول تو بانک دارم.بهرهش رو می گیرم!احتمالا حقوق پدرمم تا چند وقت دیگه درست می شه!
"یه خورده از فنجونش خورد و گفت"
-اون چیزی رو که گفتی بهش عمل می کنی>؟
-چی رو؟
-اینکه از زندگیش بری بیرون؟
"خندیدم و گفتم"
-اینکارو می کنم بهتون قول می دم!
"دوباره نگاهم کرد و گفت"
-تو خیلی خوبی!شاید اگه منم جای پویا بودم تورو انتخاب می کردم.
-می خوام خوشبخت بشه.
"خندید "
-عشق به خاطر عشق نه به خاطر خودخواهی!روح بزرگی داری عزیزم!
-چون خیلی دوستش دارم!
"یه خورده از فنجونش خورد و گفت"
-پس واقعا دوستش داری!
"سرم رو تکون دادم که گفت"
-با همه ی محاسن و معایبش؟
"نگاهش کردم که فنجونش رو گذاشت رو میز و از جاش بلند شد.منم بلند شدم که گفت"
-سر قولت هستی؟
-هستم!
"یه نگاه دیگه بهم کرد و بعد کیفش رو از روی مبل برداشت و گفت"
-هر چند با این شخصیتی که ازت دیدم و قولی که دادی لزومی به گفتن این مساله نیست اما بد نیست بدونی!پویا صرع داره!
"مات شدم بهش!"
-بهت نگفته بود؟
"بازم مات نگاهش کردم که گفت"
-نمی خواستم ناراحتت کنم!
"بعد رفت طرف در !توانایی اینکه دنبالش برم رو نداشتم!لحظه ی اخر.قبل از اینکه در اپارتمان رو باز کنه برگشت و گفت"
-می دونم احتیاج مالی نداری اما اگه پویا ب هر صورت برگرده پیش من.حتما جبران می کنم!هر جوری که بخوای!در ضمن من خودم به پویا می گم که اومدم اینجا!
"انقدر ذهنم مغشوش بود که معنی حرفش رو درک نکردم!اصلا نفمیدم کی رفت!چی گفت!برام مهم نبود!تنها چیزی که تمام فکرم رو گرفته یه کلمه بود!یه کلمه ی بزرگ که به سختی ذهنم می تونست تحمل کنه!
-صرع!غشی!غشی!
-نمی دونم چرا بی اختیار صحنه هایی تو مغزم تکرار می شد!صحنه های بد!صحنه هایی از چند تا فیلم ادمایی که صرع داشتن و غش می کردن و می افتادن رو زمین و از دهنشون کف می اومد بیرن و زبونشون رو گاز می گرفتن و یه عده م دورشون جمع می شدن و بسم الله بسم الله می گفتن و با چاقو دورشون رو خط می کشیدن و می گفتن جن رفته تو تنشون و مسخره می کردن و پول خرد می ریختن دورش رو زمین!
اصلا نمی واستم اینطوری فکر کنم می خواستم مثل یه ادم با فرهنگ به این قضیه نگاه کنم اینم یه بیماری بود که هر کسی می تونست بهش مبتلا بشه و حتما یه نوع درمانم داشت!اما هر کاری می کردم نمی تونستم این صحنه ها رو از فکرم بیرون کنم!
دست بهش نزن جنی می شی!بسم الله بگو!لال از دنیا نری صلوات بگو!دورش خط بکش!اه!کثافت استفراغ کرده!نه دل و جیگرشه ذره ذره داره از دهنش می اد بیرون!بابا بنده ی خدا گناه داره!چشمش کور شب ابجوش بی بسم الله نریزه!یه خرده برین عقب بتونه بدبخت نفس بکشه!این پوست پیاز رو اتیش زده!این حرفا چیه بابا طرف غشیه!
زبونشو ببين! داره گازش مي گيره! آدماي بي انصاف يه چيزي بذارين لاي دندوناش! مسريِ آخه! واگير داره! غش که واگير نداره بابا! جن که داره! دست بهش بزني مي افته به جون آدم! پس حداقل به اورژانس زنگ بزنين! آقايون خجالت داره! اين حرفا چيه؟! اين بنده خدا صرع داره! صرع چيه؟! رعشه ايه! دورش رو خالي کنين! بايد هوا بهش برسه! حمله ايه! بابا دورش يه خط بکش در جا خوب ميشه! زنگ بزنين اورژانس! اَه گندش بزنن! خودشو خراب کرد! واخ واخ چه بو گند خوبي! نخندين بابا! گناه داره! کبود شده! خفه نشه؟! لباساشو ببين! کثافت شد! الان مي افته تو جوب آب!پاشو بگير بکش اين ور! خودشو خراب کرده دستم نجس مي شه!
خنده،خنده،خنده! مسخرگي ! لودگي!
مغزم داشت منفجر مي شد! آخه چطور يه همچين چيزي امکان داره؟! چرا پويا؟! شايد مادرش بهم دروغ گفته باشه! نه! امکان نداره! شايدم راست گفته باشه!
_سرم داره مي ترکه! تمام سالن داره دور سرم مي چرخه!
_صرع واگير داره؟!
_ارثيه؟!
_حمله س !يه حمله ي عصبي!
romangram.com | @romangram_com