#مردی_که_میشناسم_پارت_137
اما حالا میگم با تو بیشتر از همه خوش میگذره. مثل همون اولین باری که با هم دیگه رفتیم فروشگاه واسه خرید. بابا هیچوقت تو خریدا من و نمیبره ولی اون روز تو خواستی با هم بریم. اونقده بهم خوش گذشت اونقده خوش گذشت که هیچوقت نمیتونم بگم چقدر دوست دارم اون روز دوباره و سه باره تکرار بشه.
خیلی دلم میخواد یبار دیگه اونطوری دستم و بندازم دور دستت و کنارت قدم بزنم. خیلی دلم میخواد یباردیگه خانمه اونجوری نگامون کنه و من بخندم بهش.
دلم میخواد با تو برم همیشه خرید. اونطوری در مورد همه چیز با هم نظر بدیم با هم انتخاب کنیم. واییی... یعنی یه روز میشه؟! »
به شکلک لبخند گردی که فقط دو چشم نقطه و دهانی داشت خیره شد. گویا در برابر چشمانش مستانه بود که لبخند می زد.
اولین باری که او را همراه خود به خرید کشانده بود را خوب بیاد داشت. روزی که مستانه غرغر میکرد که حوصله اش سر رفته است. اولین باری که با اخم و تخم گفته بود: یه غذای درست حسابی هم نمیشه خورد.
هنوز هم از یادآوری آن جمله لبهایش کش می آمد. مستانه را همراه خود کشانده بود برای خرید تا بتواند غذایی به قول مستانه درست و حسابی برایش تهیه کند.
مستانه با هیجان در مورد همه چیز نظر داده بود.
دستش را مشت کرد. به مستانه فکر میکرد؟ به مستانه؟! نباید فکر میکرد. نباید به مستانه می اندیشید.
اخم هایش را در هم کشید. او بی منظور مستانه را برای خرید برده بود. میخواست دخترک دوست داشتنی که با لبهای ورچیده از سر رفتن حوصله اش میگفت را دلداری دهد.
نگاهش به سمت دفتر کشیده شد. صفحه ی بعدی:
« هیــــس!
داره صدا میاد... صدای پای توئه... داری اون بالا چیکار میکنی؟
این روزا قبل خواب همش به صدای تو ازاون بالا گوش میدم. مثل لالایی میمونه. لالایی منم باحاله ها... از وقتی مامان نیست کسی برام لالایی نگفته ولی الان هر شب دارم لالایی گوش میدم.
قطع شد. یعنی نشستی؟ یا دراز کشیدی؟
همش دلم میخواد ازت بپرسم چرا رو زمین میخوابی؟ رو زمین خوابیدن باعث میشه کمردرد بگیری.
میشه بهت بگم بیا رو تخت من بخواب؟! من رو زمین میخوابم. قول میدم از این تخت خوشت بیاد.
وای زن و شوهرا چطوری خجالت نمیکشن با هم روی یه تخت میخوابن؟
یعنی منم اگه باهات ازدواج کنم باید باهات روی یه تخت بخوابم؟
اون موقع دیگه نگران نیستم کمردرد بگیری.
بگما طرف راست تخت مال خودمه... من رو پهلوی راستم میخوابم. آخه اگه یه جور دیگه بخوابم خوابم نمیبره. شراره میگه اینم یه روانشناسی داره ولی من سر در نمیارم ازش اما میدونم اونطوری راحت تر میخوابم.
شراره امروز پرسید واقعا دوست دارم؟
romangram.com | @romangram_com