#خیانتکار_عاشق_پارت_99
نه برای خودم بلکه برای اون جاسوس که احتمالا از بچه های خودمون بوده.
خونسردیم و حفظ کردم
_واسه این چیزا خودتو اذیت نکن، بسپار به افرادت دخلشو بیارن
چشمکی زدم و گفتم
_
_با رائیکا؟
چشمکی زدم
و با شیطنت گفتم:
_گفتم که من فقط مال خودتم، تلافی!
شنبه هستی تا بعد بریم ددر؟
_نفسمی دختره ی دیوونه
خندیدم و رفتم تو آبدارخونه.
قرص و پودر کردم، ریختم تو لیوانش.
واسه خودم هم شربت آلبالو ریختم و گذاشتم تو سینی...
اتاق کارش حالت یه سوئیت مجهز و هم داشت.
لم داده بود رو کاناپه سینی رو بردم جلوش نشستم.
دست برد و شربت منو برد جا خوردم و برای یک لحظه زیره دلم خالی شد.
با این حال لبخندم رو حفظ کردم و بدون ضایع بازی پیک حاوی خواب آور و برداشتم لیوانامون و زدیم به هم
_به سلامتی اقیانوس چشمات
با ناراحتی ساختگی نگاهش کردم و گفتم:
_وای ببخشید حواسم پرت چشمات بود
لبخندی زد و گفت:
_مهم نیست عشقم.
با هول نیشمو باز کردم و در جوابش گفتم:
_اشکال نداره عزیزم، تو مال منو بخور من می رم واسه خودم میارم.
romangram.com | @romangram_com