#خیانتکار_عاشق_پارت_97

اسم ادای عق زدن درآورد

__باشه گلم. پس فردا می بینمت مراقب خودت باش

_توهم همینطور فعلا بای عزیزم

و قطع کردم

_اه نگفت منم می بره

اسما گازی به خیار زد و گفت:

_تو مدارک همینجا رو بیار ترکیه پیشکش

****

مانتوی کرم مو با شلوار نود سانتی قهوه ای وشال قهوه ایم پوشیدم.

آرایش مات و قشنگی کردم، کیف و کفش پاشنه سه سانتی ست کرم قهوه ای مو پوشیدم

وسایل لازم رو با قرص جاسازی کردم.

طوری که اگه در کیفم باز بشه‌ چیزی معلوم نباشه

سوار زانتیایی که رامتین بهم هدیه داده بود‌ شدم.

نفسی تازه کردم...

امروز خیلی سرنوشت ساز بود و خوبیش این بود که جز چند تا نگهبان و سرایدار کسی تو شرکت نبود و سرخر نداشتم.

نقشم رو یه دور مرور کردم، باید امروز و تحمل کنم

و مراقب باشم کار دستم نده.

آدامس مو جوئیدم...

این کار بهم آرامش خاصی می داد.

در اوج بی خیالی وارد اتاقش شدم.

شرکت خلوت خلوت بود.

در رو بستم برخلاف همیشه تیپ اسپرت زده بود،

اما باز هم همیشه کاملا اتو کشیده بود

دستش رو روی سرش گرفته بود و تو فکر بود

_رامتین؟


romangram.com | @romangram_com