#خیانتکار_عاشق_پارت_86

_اگه اومدی واسه تخریب کردن و چرت گفتن، تا خودم با لگد شوتت نکردم بیرون، گم شو!

نیشش باز شد

_ ولی یه راهی هست...

پوفی کشیدم

_بنال!

انگشتشو دورانی رو به بالا تکون داد

_استراتژی سی!

پوفی کشیدم و ناامیدانه گفتم:

_دردسر داره؛ در ضمن اون به من علاقه نداره، من رو هم با کامیار دید شد قوزه بالا قوز!

_اینکار و بکن تا خیلی چیز ها مشخص بشه.

فوقش هم نداشت ترکیه و همدست هاش و ول کن مهم مدارکه جرمشه که تو اون گاو صندوقه تو اتاق کارشه؛ مگه درباره نوع و رمزش از نازلی نپرسیدی؟

_چرا بلدم شنود و قبلا تو اون اتاق گذاشتم، چون دیدم با چند تا ازشریک هاش رفتن، حرفاشون هم مدرکه باید بردارمش، باز کردن رمز راحته!

چشمکی زد و گفت:

_خوبه من میرم قرص رو برات میارم.

***

مانتو اسپرت تنگ بنفشم رو پوشیدم.

شلوارجین مشکی وشال مشکی و کتونی بنفش لنز آبی مو با خالم گذاشتم و گریمم رو رنگ پریده تر وبی حال تر از همیشه انجام دادم...

قرص ها رو گذاشتم تو کیفم.

چند تا قرص دیگه هم همرام بود عوارضشون رو می دونستم، رشتم تجربی بود و از پرستاری هم سر در میاوردم

باید چیزی باشه دکترها هم نفهمن.

شایان از کنارم رد شد و نامحسوس بسته ای رو تو دستم گذاشت.

پیام فرستاد

:حدود نیم ساعت بعدش سرگیجه می گیری و بعدم بیهوش؛ اثری هم نداره تشخیص عادیش ازبی خوابی و کم غذائیه ولی خطرناکه بستگی به واکنش بدنت داره، بهتره نخوری.

پیام و پاک کردم و قرص هایی که اسما گیر آورده بود و ریختم تو جوب.

قرصی که شایان داده بود و خوردم


romangram.com | @romangram_com