#عشق_و_یک_غرور_پارت_94

بهار شیراز توصیف نشدنی است و انگار بهار امسال بیش از سال های دیگر برای من شادی آور بود و شاید به خاطر این که دل از کف داده بودم.

درختان جوانه زده و شکوفه های بهارنارنج شهر را به اسارت کشیده بود و در هرگوشه ی شهر بوی بهار نارنج آدم را مست می کرد. خدای خدای من چقدر من عاشق شهرم بودم شهر تاریخی و پر راز و رمزام شهر حافظ شهر سعدی شهر....

تا تحویل سال جدید فقط چند دقیقه باقی بود. من و نسیما سفره را با سلیقه چیده و تزئین کردیم آینه و شمعدان بزرگ کنار سفره قرار گرفت و قرآن با عظمت گشوده شده وسط سفره چشمانمان را به نورش منور کرد. نسیما با شوق رو به مادر گفت:

-مادرجون نکنه شما با آشپزخونه قرار داد بستی بابا کار رو ول کن سریع تر دور سفره جمع شیم که الانه سال تحویل بشه.

مادر باشتاب خودش را به ما رساند و با شادی گفت:

-خیلی خب اومدم.

-محمد آقا لطفا آیه ی مخصوص سال تحویل رو تلاوت کن که بچه ها پشت سرت بخونند.

پدر با طمانینه آیه را کلمه به کلمه خواند و ما به همراه مادر آن را زیر لب زمزمه می کردیم. با شلیک صدای توپ و آواز شادی از بلندگوی تلویزیون همگی با شادی همدیگر را در آغوش کشیدیم و بوسه های گرم و مهرآمیز بین ما رد و بدل شد. نسیما به مزاح در حین بوسه گفت:

-بپا دماغت تو چشمم نره شیوا خانم.

-ا از کی دماغم بزرگ شده که من خبر ندارم.

-از وقتی خانم تهرونی شدی احساس می کنم بینیت رو به بالا رفته حالا راست بگو ناقلا رفته بودی اون جا درس بخونی یا دماغت رو عمل کنی؟

با اعتراض گونه اش را نیشگون گرفتم و گفتم:

-نوبت ماهم می رسه خانم.

مادر برای شب تحویل مثل هر سال ماهی کباب شده ی شکم پر به همراه سبزی پلو پخت. هنوز چند ساعتی به شام مانده بود که صدای زنگ تلفن همراهم بلند شد. نسیما زیرکانه لبخندی زد و با چشمک افزود:

-شیوا خانم گو این که خاطر خواهاتن حتما می خوان سال جدید رو بهت تبریک بگن پاشو اونارو پشت خط معطل نکن.

با غیظ چشم غره ای به او رفتم:

-عمرا تو بتونی از من آتو بگیری نمی تونی یه لحظه زبون به دهن بگیری ؟ ناسلامتی مادر و پدر نشستن این طور صحبت کردن درست نیست.

وقتی گوشی همراهم را باز کردم صدای ظریف و نرم ماندانا خیلی ضعیف به گوشم رسید:

-سلام شیوا جون خواستم سال نو رو بهت تبریک گفته باشم. البته می دونم آخرین نفر هستم ولی باز هم خوبه شما به بزرگواری خودت ببخش.

-وای نگو عزیزم وظیفه ی من بود بهت زنگ بزنم اما نمی دونستم توی چه شرایطی هستی خیلی خوش حالم کردی عزیزم سال نو شما هم مبارک انشاالله سالی پر برکت براتون باشه به آقای داراب پور بزرگ هم سلام منو برسون.


romangram.com | @romangram_com