#اغوا_شده_پارت_35


کاموس مواد آماده شده رو داخل ظرف ریخت و میوه ها روش برش داد ،اجاق کوچیکی انتهای آشپزخانه بود ،با کبریت روشنش کرد و ظرف رو داخلش گذاشت و از آشپزخانه خارج شد

یگانه نگاهی به پسرش انداخت

سپهر: ناراحتش کردین

یگانه: خودش هی دخالت میکنه

سپهر : زنگ بزنم که خودم برم، خونه بابا؟

یگانه: لازم نکرده ...زنگ میزنم که این هفته نیاد کلا نمیخوام ببینمش

سپهر: به من ربطی نداره ولی اگر......





زنگ در خونه به صدا در میاد که سپهر سریع به سمت پشت پنجره میره

یگانه: کیه؟

سپهر: هیس ...آرومتر...مامان ،چیکار کنیم

یگانه: چیه ! کی اومده ؟

سپهر: بابا و بهزاد اومدن

یگانه: وای برو صداش کن زود بره تو انباری......... بدو

romangram.com | @romangram_com