#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_111
من هميشه لباسام مارکدارو ايتاليايى بوده، اون يکى هم که ترک بود چون ساده بود اينجا آوردم
اون وقت اينو که فقط براى تو خونه آوردمو اونجا بپوشم
- خبر خاصى که نيست
يه مهمونى آشنايى يه ..
بپوش، زود باش ديرمون شد
- آخه ...
- آخه نداريم بدو!
از اتاق بيرون رفت
منم به کت شلوار قهوه اى رنگى که دستم داده بود نگاه کردم مدلش بد نبود ولى زيادى ساده بودمثلا امشب ميخواستم خوب بشم که ديگه کسى نگه "" مريم چى بود اين چيه ""
با اکراه پوشيدمشو به خودم نگاه کردم، از حرصم رژگونه امو برداشتمو به گونه ام زدم
رژمم پر رنگ تر کردم
ميزنم تا چشمت دربياد
از همون جا صدا کردم
- عسلو بيار حاضرش کنم
صداشو از پشت در شنيدم که گفت: چه عجب!
در اتاق باز شدمنم براى اينکه بهم گير نده پشتمو به در کردمو گفتم:
- بذارش رو زمين الان حاضرش ميکنم
- باشه، فقط زود تر
با بسته شدن در اتاق نفس راحتى کشيدمو پيش عسل رفتم
بغلش کردمو يه ماچ آبدار ازش گرفتمو لباساشو بهش پوشوندم
يه پيراهن زرد با کفشاى عروسکى سفيدموهاى بورو فريشم مثل خرگوشى بستم براش
خيلى بامزه شده
دلم ميخواد گازش بگيرم
بغلش کردمو از اتاق بيرون رفتم
على با ديدنمون اول توجهش به عسل جلب شدبا لحن مهربونى گفت:
- خوشمل بابا چه کرده!
عروسکم امشب کسى نخورتت
بعد بالبخند سرشو بلند کرد، ولى به محض ديدن من اخماشو تو هم کشيد
بفرما!
خنده اش مال بچه اشه، اخمش مال من
- اين چه وضعيه؟
- کدوم؟
نکنه اينم بده!
- لباسو نميگم
آرايشتو ميگم
- با اين لباس مثل ارواح شدم، بدم مياد
- برو پاکش کن
- چيو؟
- رژتو!
- نميخوام به توچه اصلا!
- به من چه؟
مثلا من شوهرتم!
- به قول خودت مثلا!
- همين مونده بهم بگن بى غيرت
برو پاکش کن تا خودم پاکش نکردم
با خشم بهش نگاه کردم اونم مثل من زل زدبه چشمام
چشمام وقتى عصبانى ميشدم کمى سرخ ميشدو سياهيش برق ميزد
بيشتر از هميشه
هميشه سهيل ميگفت
وقتى چشمات اينطورى خشن ميشن آدم نميتونه باهات مقابله کنه
ميگفت، اينجورى يه دختر شرقى و وحشى ميشى
دخترى که هر مردى در برابرش کوتاه مياد
کجاست که ببينه اين بار، مردى مقابلمه که کوتاه بيا نيست
با خشم بهم نزديک شدو محکم دستشو رو لبم کشيد
اونقدر محکم که هر لحظه ممکن بود لبم کنده بشه
با همون نگاه قبليم بهش خيره شدم
اونم همينطور
يکم که گذشت حرکت دستش آرومتر شد
بجايى که مثل چند لحظه پيش با چهار تا انگشتش محکم رو لبم بکشه، با شصتش آروم رو لب پايينم کشيد
يه کم اين کارو ادامه دادو بعد ..
با مکث دستشو عقب کشيد
چشماشو بستو نفسشو فوت کرد
دقيق بهش نگاه گردم تعجب جاى خشم رو گرفته بود
اين چشه چرا اين جورى ميکنه!
romangram.com | @romangraam