#دزد_قلبم_پارت_76
نگاهی به ساعت انداختم هشت بود
خیلی خسته بودم از صبح توی شرکت بودم تا الان
امروز به خاطر این دوتا شرکت هم کلی علاف شدم
پوفی کشیدم
پرونده ها رو توی کیفم گذاشتم و از شرکت زدم بیرون
نزدیک یک ساعت بعد به خونه رسیدم
ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و داخل رفتم به محض باز کردن در عمارت صدای دعوا به گوشم خورد
-تو فکر کردی کی هستی دختره ی دهاتی؟ تو فقط کلفت خونه ی شوهرمی به محض اینکه خانوم این خونه شدم حسابتو میرسم
-هنوز که نشدی پس برو کنار بذار باد بیاد
-فک کردی امثال شما رو نمیشناسم؟ تا یه مرد پولدار میبینید میچسبید بهش تا براش تور پهن کنید ولی اینجا از این خبرا نیست نميذارم هومنو از راه به در کنی
-بیا برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه کی با هومن کار داشت
-پس حتما تو نخ پرهامی
romangram.com | @romangram_com