#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_98


بلند شدیم وسط خالی شد... و آهنگ عروس مهتاب گذاشته شد...دستای منو آریا تو هم قفل شد

و شروع کردیم به رقصیدن....

بعد از اینکه عروسی تموم شد همه سوار ماشین هاشون شدن و برای عروس کشون آماده

شدند....همه راه افتادیم به طرف خونه مشترک من و آریا که بابای آریا هدیه عروسی داده

بود.... وقتي رسیدیم از ماشین پیاده شدیم.... الهه اومد سمتم و بغلم کردو شروع کرد به گریه

کردن بهزاد از من بزور جدا کرد منم داشتم اشک میریختم بهزاد رو به من گفت: خوشبخت

بشی خواهر کوچولو.. الهه هم دوباره بغلم کرد و تبریک گفت رفت خونشون...مادر آریا هم

پیشونی هر دومون رو بوسید و تبریک گفت پدر آریا اومد دسته منو گرفت و تو دست آریا

گذاشت و گفت: آریا جان دخترمو به تو میسپارم و تو رو به خدا انشاءالله خوشبخت بشید

اونا هم رفتن منو آریا به هم نگاه کردیم آریا گفت: بریم خانمم

لبخندی زدم و گفتم: بریم ......

پایان






romangram.com | @romangraam