#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_95
مدلش دکلته بود و تا پایین زانو تنگ بعد از اون مدله ماهی بود خیلی خوشمله پروش کردم
صدای آریا ار اونور پرده اومد:النا داری چیکارمیکنی اون تو بیا بیرون دلم برای اون شکل
ماهت تنگ شده
_اومدم
لباس عروس و از تنم در آوردم....
حساب کردیم و اومدیم بیرون... بقیه خرید هامونم کردیم و با آریا رفتیم رستوران... من
ماهی پلو سفارش دادم و آریا جوجه
بعد از اینکه غذا مونو خوردیم آریا من و رسوند عمارت و رفت
ثنا و نیکا برگشتن انگلیس که به کار ها رسیدگی کنن
وارد عمارت شدم و داد زدم: من اومدم کسی نیس
سارا:سلام خانم الهه خانم و آقا بهزاد رفتن بیمارستان
ابرو مو انداختم بالا و آهانی گفتم و رفتم تو اتاقم انقدر خسته بودم... روی تخت افتادم و
خوابیدم
بالاخره روز عروسی فرا رسید... آریا اومد دنبالم و منو رسوند آرایشگاه الهه رفته بود یه
آرایشگاه دیگه... آرام هم اومده بود پیشم
romangram.com | @romangraam