#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_64


ثمره-بسه توروخداغزل تازه آرایشت وترمیم کردیم می خوای تاآخره عمرت گریه کنی؟دارینوش مردتموم شد توداری ازدواج می کنی،مثل اون که داره بارویاازدواج می کنه،خواهش می کنم عزیزه دلم!

باکف دست اشکاموپاک کردم-این لباس ونمی خوام،درش بیارثمره..

-الهی قربون دله خونت بشم،مگه میشه عروس بدون لباس سفید؟

کلمه ی عروس وکه شنیدم بنده دلم پاره شد..من عروس دارینوش نبودم..عروس بتیس بودم دشمن خونی عشقم ..

-پاشوخودت وتوآینه نگاه کن،ببین چقدماه شدی!

باچشمای اشکی به آینه خیره شدم...این لباس اصلاشبیه چیزی که می خواستم نبود...این شب هم مثل شبی که تصورمی کردم نبود...الان بایدبه جای بتیس دارینوش تورموازروصورتم برداره ومثل همیشه باخشونت پیشونیموببوسه،من خودمو،عشقمو،قلبمو فدای خشن ترین مرددنیاکردم....

بتیس-عروس خانوم ماآمادست؟

ثمره-بله کارش تموم شده...

بتیس-خوشگل ترین عروس دنیا،زن منه!غزل شایگان!

-بهم دست نزن،حالم ازت بهم میخوره،ازبوی تنت ازچهره ی نحست..

-یه روزی اینقدرعاشقم میشی که تمام حرفات وپس میگیری،حالادستت وبده من بریم پیش مهمونا خیلی بده بابادامون ودارینوش جان ومعطل بزاریم..

-چرادعوتش کردی؟چی ازجونم می خوای؟

romangram.com | @romangraam