#برایت_میمیرم_پارت_92
به سستی گفت " لابد یه بار بس نبوده " ، و انگشت هاش رو به روی سینه هام کشید . اینو نمیتونستم کاریش کنم .
لعنت . حق نداری تسلیم شی .
دستش رو پس زدم " جدی گفتم . کارمون اشتباه بود "
" من مخالفم . به نظر من که عالی بود " رو ارنجش بلند شد و به روی من خم شد . با یه کم ترس ، سرم رو
برگردوندم که نتونه من رو ببوسه ، ولی اون نمیخواست لب هام رو بوس کنه .
به جاش ، لب هاش رو درست گذاشت زیر گوشم و بوسه های کوچکی رو به زیر گوشم گذاشت . و به سمت پایین
رفت و گودی بین شونه و گردنم رو بوسید . بازم ضعیف شدم . با اینکه دهنم رو باز کردم که بگم " نه " یا یه
همچین چیزی ، هیچ چیزی از دهنم بیرون نیومد . داشتم دیوونه میشدم . و وقتی دوباره به من ملحق شد ، هیچ کاری
جز اینکه محکم بگیرمش انجام ندادم .
نیم ساعت بعد ، وقتی داشتم میرفتم حموم ، با عصبانیت گفتم " این منصفانه نیست . از کجا میدونستی ؟ دیگه این
کارو نکن "
همون طور که میخندید با من اومد تو حموم . زورم نمیرسید که بندازمش بیرون ، برا همین روم رو برگردوندم و رو
حموم کردن خودم تمرکز کردم . یکی از دست های بزرگ و گرمش رو گذاشت رو گردنم و با انگشتش گردنم رو
نوازش کرد . لرزیدم . " فکر کردی نمیفهمم ، یا یادم نمیاد ؟ لخت تو بغل من نشسته بودی و __ "
" دامن تنم بود . لخت نبودم "
" چه فرقی میکنه . به هر حال عزیزم ، حواسم بود . اگه سینه هات رو نوازش میکردم ، اصلا متوجه نمیشدی ، ولی
romangram.com | @romangram_com