#برایت_میمیرم_پارت_114


" موافقم . اما بدون سکس "

سرش رو به سمت سقف بالا برد " احساس میکنم انگار دارم سرم رو به یه دیوار اجری میکوبم "

" درکت میکنم " خودمم داشتم همین حس رو پیدا میکردم " موضوع اینه که ، من میترسم بزارم زیاد به من نزدیک

شی و تو قلبم رو بشکونی . میترسم عاشقت بشم و تو دوباره من رو ول کنی . میخوام مطئن باشم که اگه قراره

عاشقت بشم ، تو هم همراه با من باشی . چطور میتونم یه همچین چیزی رو بدونم ، وقتی رابطه ی جنسی برای یه زن

خیلی مهمه ولی برای یه مرد هیچی نیست به جز خلاصی خودش ؟ این یه جاذبه است و رو مغز یه زن تاثیر میزاره .

مثل مواد مخدر . برا همین نمیفهمه که با یه ادم به درد نخور بوده ، و وقتی میفهمه که دیگه خیلی دیر شده "

بعد از یه مکث طولانی گفت " اگه من همین الان هم عاشقت باشم چی ؟ و این که دارم از سکس برای نشون دادن

عشقم به تو استفاده میکنم ، برای اینکه بهت نزدیک تر بشم ؟ "

" اگه میگفتی " شیفته " بیشتر حرفت رو باور میکردم . تکرار میکنم ، تو واقعا من رو نمیشناسی ، برای همین

نمیتونی عاشقم باشی . ما از نظر فیزیکی همدیگه رو میخوایم ، ولی این عشق نیست . هنوز زوده . و شاید اصلا اتفاق

نیوفته "

یه مکث طولانی دیگه " میفهمم چی میگی . باهاش موافق نیستم ، ولی میفهمم . تو منظور من رو فهمیدی وقتی که

گفتم از سکس برای نشون دادن اهمیتم به تو استفاده میکنم ؟ "

" بله " چی میخواست نتیجه بگیره ؟ " باهاش موافق نیستم "

romangram.com | @romangram_com