#برایت_میمیرم_پارت_104
" حتما تو زمین بازی حال همه رو میگرفتی "
" هیچ وقت به عروسکای باربی یه دختر نباید دست زد "
" دفعه ی بعد که خواستم رو یه باربی تمبر بزنم ، این حرفت یادم میمونه "
وحشت زده بهش نگاه کردم " واقعا این کارو کردی ؟ "
" خیلی وقته دیگه این کارو نکردم . احتمالا بعد از 5 سالگی این عادتم رو ترک کردم "
" بلک بارت پدرت رو در میاورد "
یه نگاه به دفترچه اش انداخت و قیافش متعجب شد ، جوری که انگار فکر میکرد چطور از بحث درباره ی قتل به
باربی رسیدیم .
هر چند قبل اینکه بتونه برگرده سر موضوع اصلی ، پیشخدمت ظرف غذامون رو اورد و اون ها رو جلوی ما گذاشت و
گفت که احتیاط کنیم چون ظرف ها داغه .
چیپس ها یه کم از گرسنگیم رو کم کرده بود ولی هنوزم گرسنه ام بود ، برا همین با یه دست به غذام حمله کردم و
با اون یکی دستم ، از حواس پرتی وایات سواستفاده کردم و دوباره مارگاریتام رو برداشتم .
خوبه ادم بتونه دو دستی کار کنه ، البته نه اینکه من بتونم با دست چپم چیزی بنویسما ، اما خوب قطعا میتونستم
باهاش نوشیدنیم رو بدزدم .
همون طور که گفتم اون قدر هام قوی نبود . البته ، باید این رو در نظر گرفت که مقدارش زیاد بود . وقتی غذام رو
تموم کردم ، تقریبا نصف نوشیدنی ام رو خورده بودم ، و یه کم احساس سرخوشی میکردم . وایات پول غذا رو داد و
romangram.com | @romangram_com