رمان آجی های دوقلو شر و شیطون

#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_25


راس میگه ها ..منم اصلا استرس ندارم

نمیدونم الی منم اصلا استرس ندارم اخه از بس خوندیدم حالا رتبه میاریم . ..

الهه :خخخخخخ چقد اعتماد ب سقف داری توو ..منتظر جوابم نشد و رفت دشورری🙈

***************/**

الهام:اوووووووف بالاخره تموم شددددد بعد اینقد خرزدن ..

الهه:الهام بابا نیومد دنبالمون ...

خندیدم وگفتم :شنیدی ک باباومامان گفتن شما ک استرس ندارید ماهم ک ب شما اعتماد کامل داریم ک خووب خوندید ورتبه میارید ..دیگه اومدنمون واسه چیه

الهه :😂😂😂😂😂فک کن رتبه نیاریم چی میشه ..ب سمت درخروجی رفتیم ..

الهام:فوق فوق اش میریم شوووورر میکنیم ..

الهه ادای فکر کردن دراورد وگفت :بسی عالی..

جفتمون خندیدیم ..

هرکی نمیدونست ولی خودمون میدونستم ک کلی خررزدیم وحتما موفق میشیم ..



پارت سی ودوم 💞💞💞

الهه ***

داشتم با الهام میرفتم ک ی یهو یکی زد تو سرم 😳

الهه :هیی سرم ..ای دستت بشکنه الهام ..

صدای الینا اومد ک گفت حقته الاغ دارید واسه خودتون میرید من و فراموش کردید ..

الهام اروم زد رو پیشونیش وگفت



romangram.com | @romangram_com