#یه_نفس_هوای_تو_پارت_122
دیگه درد اجازه بحث بیشتر با نسیم رو نداد از شرکت که اومدیم بیرون ماشین رادین رو دیدم یه نگاه به نسیم کردم و با ناله گفتم:
- رادین این جا چیکار می کنه قرار بود زنگ بزنی آژانس.
نسیم:
- زنگ زده بود گوشیم منم گفتم می خوایم بریم گفت وایسم خودش بیاد دنبالمون.
با ناله سوار شدم نسیم هم اومد کنارم نشست درد دیگه تو وجودم می پیچید چند باری متوجه نگاه نگران رادین شدم و چقدر نگاهش آرامش بخش بود حیف که نمی تونستم از نگاهش لذت ببرم چون هر دفعه زیر دلم تیر می کشید و فاصله دردا کمتر شده بود از زور درد به پشتی صندلی ماشین چنگ می زدم و دست نسیم رو فشار می دادم و برای این که صدام درنیاد لبام رو گاز می گرفتم.
رادین:
- نسترن حالت خیلی بده بریم بیمارستان.
به زور جواب دادم:
- نه بریم خونه اگه خوب نشدم با مامانم می رم.
نسیم:
- چقدر گفتم کمتر ترشی بخور.
و آرومتر در گوشم گفت:
romangram.com | @romangram_com