#یه_نفس_هوای_تو_پارت_112
فقط براش سر تکون دادم یعنی نه، اینا دیگه کین یه شوخی من و نسیم رو چه بزرگش کرده بودند و همه جا پیچیده... ارسلان رفت. هنوز تو فکر اون بودم که یکی دیگه اومد و خودش رو معرفی کرد و رفت سپهر داشت با خنده نگاه می کرد ولی رادین که از جریان چیزی نمی دونست یه اخم خوشگل انداخته بود بین ابروهاش.
رادین:
- نسترن موضوع چیه... سپهر بیا این جا بشین...
جاش رو با سپهر عوض کرد و اومد صندلی کنار من نشست.
- جریانی نیست من نمی دونم چی می گن.
سپهر:
- خودتون قرار شد قرعه کشی بذارید اگه از اول منو انتخاب می کردی الان راحت بودی.
دستم رو برای نسیم تکون دادم، اومد پیشم. گفتم:
- نسیم جریان چیه انگار تمام پسرای فامیلتون از شوخی ما خبر دارند.
نسیم:
- آره تقصیر این امیر درد گرفته ست. رفته به همه گفته تازه چند نفرم به من گفتن اسمشون رو توی اون لیست کذایی بذارم... ناراحت نشو شوخیشون گرفته یه سوژه واسه شیطنت پیدا کردند.
با لبخند گفتم:
romangram.com | @romangram_com