#یاهیشکی_یاتو_پارت_78
گیسو- خب میگم. فقط خوب گوش کن.
مکثی کرد و یه نفس عمیق کشید و سرشو انداخت پایین و شروع کرد به حرف زدن
گیسو- از وقتی که یادم می اومد عموم منو عروس خوشگلم صدا میکرد وزن عموم قربون صدقم می رفت. اون موقع نمیفهمیدم منظورشون چیه ولی وقتی که بزرگتر شدم فهمیدم منوبرای پسرشون نشون کردن. از همون وقتی که به دنیا اومدم. پدر ومادرم هم هیچ مخالفتی نکردن همیشه نسبت به بردیا یه حس خجالت داشتم و ازش فرار میکردم و اونم از من فرار میکرد. بعد از چند سال من هنوز همون دختر خجالتی بودم ولی بردیا خجالت نمیکشید ومنوتا مدرسه می رسوند و میگفت خوشم نمیاد کسی بهت چپ نگاه کنه. همه میدونستن من نشون کرده ی پسر عمومم و هیچکس جرات نداشت بیاد طرفم.وقتی 18 سالم شد بردیا و خانوادش اصرار داشتن که محرم بشیم ولی من مخالفت کردم وگفتم تا لیسانس نگیرم خبری از محرم شدن نیست.اونها هم وقتی دیدن من از تصمیمم برنمیگردم دیگه اصراری نکردن و بعدش هم بردیا برای ادامه تحصیل به کانادا رفت و عموم و زن عموم هم که طاقته دوریشونداشتن باهاش رفتن. توی این مدت هم هر بار که زنگ میزد به هر بهانه ای درستوحسابی جواب نمیدادم . اون انتخابه من نیست. من هیچ حسی بهش ندارم. حالا که درسش تموم شده یه شرکت اونجا زده و برگشته ومیگه که میخواد زودتر ازدواج کنیم و بریم کانادا..
اشک از چشماش جاری شد با هق هق ادامه داد.
-دیشب هم با اصرارش به رستوران رفتم وامروز هم باز با اصرار منو رسوند. تو میگی من چیکار کنم؟ من نمیتونم باهاش بد رفتاری کنم پس مجبورم احترامشو حفظ کنم. من نمیتونم جلوی خانوادم وایسم. جراتشو ندارم.
انگار بهم شوک وارد شده بود. با صدای نسبتا بلندی گفتم:
پرهام- اینارو حالا باید به من بگی؟؟ تو داشتی با من بازی میکردی؟
گیسو- نه بخدا من داشتم خودمو گول میزدم. من نمیخوام باهاش برم
پرهام- گیسو تو با من چیکار کردی؟؟؟ تو با جفتمون بد کردی. اگه از اولش همه چیزو بهم میگفتی شاید الان هیچ عشقی بینمون نبود
گیسو- حالا که هست. مگه اینکه تو دیگه منو نخوای
پرهام- من هنوزم میخوامت. ولی اون نامزدته. چزا نمی فهمی.
گیسو- اون فقط یه اسمه
پرهام- هر چی. اون تورو زن خودش میدونه
گیسو- ولی اون فقط واسه من یه پسر عموا. همین
romangram.com | @romangram_com