#ویلای_نفرین_شده_پارت_119


همگي حواسشونو جمع دنيا كردند

دنيا=راستش من وقتي شما اومديد پيش من براي روانشناسي اولش حرفاتونو باور نكردم اما بعدش باورم شد خب داستان زندگيتون برام خيلي جالبه و اگه همتون موافق باشيد ميخوام داستان زندگيتونو تو قالب يه رمان بنويسم

هم تو فكر فرو رفتن درسا با ذوق گفت=اينكه خيلي خوبه

شايان=اره خوبه اما همه بايد راضي باشن

پرهام=من كه راضيم به رضاي خانومم

محمدرضا=منم حرفي ندارم

حسين=منم قبول ميكنم

اميد=منم كه تابع جمع

دختراها هورايي كشيدنو موافقت خودشونو اعلام كردند

باران=اما بايد اسمامون مستعار باشه ها

نيلوفر=اره اره اينجوري بهتره

دنيا =باشه ولي اخر رمان اسماي واقعيتون رومينويسم



پايان

romangram.com | @romangram_com