#ورطه_پارت_89

_پس دیگه چی میگی؟
_چرا از مامان اینا بریدی؟
لبامو غنچه میکنم تا صدام عین خودش بشه:
_نبریدم...بریدنم... ننه بابامون که از همه بدتر...من 90 درصد باید چشمم به دهن اونا باشه سوتی موتی ندن،
لیوان چاییشو میگیره جلوم:
_یکی دیگه برام بریز، کم رنگ تر...چی میخوری بابا؟ واسه قلبت خوب نیس...
دولا میشم لیوانو ازش بگیرم که دستشو میبره عقب...چقد از این حرکت بدم میاد...همون بامبولی که الیاس همیشه موقع مواد دادن سرم درمیاره...
_زرین خوبی؟
_آره چطور؟
شونه هاشو میندازه بالا...
_نمیدونم، یه لحظه فکر کردم چشمات یه جـــــــــوریه! نمیدونم...ولش کن...به خودت برس...کم حرص بخور...
_چشم خانوم دکتر...بده من اون وامونده رو...
_هنوز این لیوانا رو داری؟ بابا ایول...من ده دست دیگه بعد اینا خریدم و تق تق همشو شکستم...
_افرین، چشم نادر روشن با این کدبانویی که نصیبش شده...
از همون توی هال داد میزنه:
_شایان خاله کجاس؟ کم پیداس...عین ننه باباش ستاره سهیل شده...
_آره بابا، دیوونه کرده منو...با یه بنده خدایی دوس شده، طرف نقاشه، صبح تا شب پیش اونه...
_نقاش؟ او لَلَ...با گنده گنده ها میپره.، پدر مونند ( مانند)!
_دیگه این فازا بالا رفتنا ارثیه دیگه...
_آره والا! چه حاج رضا، چه حاج مصطفی، همه ادعا کم ندارن خدا رو شکر...حالا کی هس این بابا؟ چند سالشه؟!
_اسمش فلور جونه، چار پنج سالی از خودم بزرگتره...
_زنه؟
_په چی مرده؟
_حالا از کجا با هم آشنا شدین؟
_من هنوزم درست حسابی نمیشناسمش...همسایه مونه، تازه اومده...یه روز تو پارک شایانو دید سیریش شد به بچه م دیگه...بیا خاله بهت نقاشی یاد بدم...چه استعدادی...چه سری چه دُمی عجب پایی...چمیدونم از این خزعبلات دیگه!
_خدا نکشته تو رو، مگه بچه ت کلاغه؟ اون زنه هم روباه اره؟
_بچه م کلاغ نیس، ولی اره، فکر کنم روباهه، تو حیله گری لنگه نداره، شایانمو جادو کرده، صبح تا شب کارش شده نقاشی...
_اوو، پس بچه یه تریاکی مفنگی داره میشه پیکاسو...
چمیدونه که الان بچه دوتا عملی مفنگی از این خونه داره دور و دورتر میشه و رو اورده به نقاشی...فعلا رو اورده به نقاشی..فعلا فلور شده ناجی پسر من از این منجلاب...
_دشیب محسن و زنشم اومده بودن...
_گیلدا؟ خوب بودن؟
_آره، تا از چه نظر منظورت باشه؟
_مگه حال خوب و احوال پرسیدن منظور میخواد؟
_بله که میخواد...
_درست حرف بزن بینم... بالاخره خوب بودن یا نه؟
_اوضاع زندگیشون قاراشمیشه شدیــــــد... گیلدا این دفعه پاشو کرده تو یه کفش و طلاق...

romangram.com | @romangram_com