#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_اول)_پارت_30
-چیتا و ریتا کین؟
ماهان-چیتا بزرگ مادر بزرگ من و ریتای بزرگ مادر بانو میترائه
-پدربزرگ ها؟
-پدربزرگ ها در جنگ کشته شدن و ما اون ها رو ندیدیم
-ملکه سیترا چی؟مادر اون کیه؟
چیترا-زیادی حرف میزنی
-اهه یک سوال پرسیدما
-کسی نمیدونه
-یعنی چی؟
چیترا-آماده شید برای اتحاد مجدد و صلح به سرزمین میترا میریم
بیشعور جواب نمیده
ماهان-آماده نمیشی؟
چیترا-اون لباساش خودکار تغییر میکنن ماهان-چه جالب
من-چیترا…یعنی بانو چیترا؟
چیترا-سوالی جواب نمیدم
-به من جادو یاد نمیدین؟
چیترا-به زودی کسی رو انتخاب میکینم تا بهت یاد بده ولی اول باید اتحاد رو برقرار کنیم
-اوهوم
چند دقیقه بعد جلوی مرز بودیم…
تصویری جلوی چشمام اومد یک دختر کوچولو و دو پسر که شاید دو سه سال ازش بزرگتر بودن و توی منطقه ای زیبا میدویدند…دست دختر دوتا بادبادک بود و جلوتر میدوید و اون دو پسر هم سعی در گرفتنش داشتن…
romangram.com | @romangram_com