#تیام_پارت_87
با خنده گفت:
- خوب می خوای همین هفته فاصله ها رو کم کنیم ، ما که داریم می ریم تهران، همون جا مراسم ازدواج رو میگیریم ، چه طوره؟
از توی آغوشش بیرون اومدم، با اخم گفتم:
نخیر اصلاً ایده جالبی نیست.
- شوخی کردم ، بیا بریم پیش زن عمو اینا.
سر سفره شام وقتی کنار کاوه نشستم کاوه خیلی آروم بهم گفت:
نمی خوای بری نمکدون بیاری؟
- نه ، تو چرا همش سربه سرم میذاری؟
بعد ازشام وقتی داشتم چایی می ریختم مامان اومد تو آشپزخونه بعد خیلی آروم بهم گفت:
جای کاوه رو انداختم توی اتاقت.
romangram.com | @romangram_com