#تیام_پارت_111
- یه چیزی بپوش بعد برو
متوجه شدم بعد از اینکه از بیرون اومدیم اونقدر عصبانی بودم که فقط مانتوم رو در اوردم و انداخته بودم یه گوشه و الان با یه تاپ دو بندی بودم سریع لباس پوشیدم و رفتم آب بخورم، وقتی برگشتم دیدم کاوه روی تخت دراز کشیده و لباساشو عوض کرده، آروم کنارش دراز کشیدم دستم رو توی دستش گرفت:
از اینکه توی رستوران اون حرف رو زدم معذرت می خوام دست خودم نبود .
وقتی چیزی نگفتم توی صورتم خم شد وگفت:
اینجوری نگام نکن ، چون دوستت دارم یه کمی حسود شدم
بعد پیشونیم رو بوسید، توی بغلش رفتم.
- منم دوستت دارم
- خیلی وقته بهت فکر می کردم از وقتی اومدین خونمون، با اینکه از عشق تو مطمئن نبودم ولی به بابا گفتم که می خوام باهات ازدواج کنم ، وقتی کیوان بهم گفت ممکنه چه اتفاقی بیوفته اصلاً توجهی نکردم عشق این چیزها سرش نمی شه، بهم قول بده هر وقت، دیگه دوستم نداشتی باهام رو راست باشی و ...
دستمو روی لبش گذاشتم:
- هیچ وقت ازت سیر نمی شم
romangram.com | @romangram_com