#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_53

_خدای من!دختر داشتن واقعا سخته!!!!

کیت خندید و به استفنی که با لذت خرید هایش را باز میکرد چشم غره رفت!

استفنی گفت:

_چیه؟!!نمیبینی مثل یه پیر مرد100ساله رفتار میکنه؟!!

کیت لبش را گاز گرفت و به نگاه غمزده ی برناردو خیره شد....برنادو خندید و گفت:

_100ساله؟!من تقریبا330سالمه استف!!!

استفنی به او خیره شد و گفت:

_ببین!تو خودت میخوای یه پیر مد باشی!درصورتی که تو جوونی!تو...تو یه پسر 27 ساله ای برنارد!تا بحال خودتو تو آیینه نگاه کردی؟!!

برناردو از سوییتش بیرون رفت...


romangram.com | @romangram_com