#تنهایی_رها_پارت_133
طیبه با حالت ناراحت وعصبانیت گفت:
رها می دونی دوهفته س که قرص نداری حالت داره بدتر میشه چرا به خودت فکر نمی کنی نمی تونی به اون دکتر محبوبت بگی معالینت کنه وبرات قرص ودارو بنویسه حداقل دو ساعت مرخصی بگیر مگه چی میشه؟
با بی حالی جواب دادم
طیبه روم نمیشه خجالت می کشم...خیلیم بد نیستم سرماخوردگیم بیشتر اذیام می کنه
اون شب از شدت درد به خودم پیچیدم نه خودم خوابیدم نه دوستام صبح نتونستم سر کلاس حاضر بشم تصمیم گرفتم استراحت کنم طیبه مامور نگهداری از من شد و غیبت کرد و به دانشگاه نرفت ظهر سوپی که طیبه برام درست کرده بود زور خوردم احساس خستگی زیادی می کردم کنار بخاری دراز کشیدم وچشمهامو بستم گذشت زمان را نفهمیدم با صدای در اتاق بیدار شدم طیبه بود.
-طیبه ساعت چنده؟
ساعت چهار
- چی ساعت چهار وای خدای من دیر شد چرا بیدارم نکردی.
- چه دیر شد؟
-مطب!
- ببخشید من رفتم پایین پیش بچه ها متوجه نبودم.
-باشه اشکال نداره دعا کن قبل دکتر برسم وگرنه از خجالت میمیرم.
تندی پتو کنار زدم باسرعت حاضر شدم ی لنگه شبوار پوشیدم مقنعه امو سر کردم دوباره شلوارمو پوشید مانتو پالتومو تندی پوشید ..ی وضعی داشتم ... زدم بیرون چند دقیقه بعد ماشین گرفتم وقتی رسیدم بیماران پشت در مطب ایستاده بودند با معذرت خواهی در را باز کردم راهنماییشون کردم به محض ورود اول پکیج اتاق دکتر رو چک کردم و بعد بیرونو بیماران را ویزیت کردم پنج دقیقه بعد دکتر وارد شد خدای من اگه بعد دکتر می رسیدم چی.
بیماران را یک به یک به اتاق دکتر راهنمایی کردم هنوز از تکانی که موقع بیدار شدن خورده بودم منگ وکسل بودم وسرم درد می کرد و چشمانم تار می شد حالم خیلی بد شده بودچکار کنم دیگه تحمل ندارم پس کی آخرین نفرهم میره داخل ای خدا دارم میمیرم آخرین نفرهم راهنمایی کردم ساعت هشت و نیم گذشته بود امروزهم نمیشه برم دکتر دیر می رسم آقای امیری همیشه قبل من و دکتر می رفت خوشبحالش دیر می آمد وزود می رفت.ازشدت درد بدنم یخ زده بود و نمی توانستم از جام تکان بخورم دکتر کیفش وبه دست گرفته بود و از اتاقش خارج شد.رو به من کرد
- خانم آزادی شما هنوز حاضر نشدید.؟
به سختی ولرزان جواب دادم
romangram.com | @romangram_com