#تلنگر_سیاه_پارت_116


یعنی چی این احمق بازیا!؟

تو این خونه چه خبره ؟

تا چند دقیقه فقط صدای گریه ی سوگل بود که سکوت بینمون رو بهم می ریخت .

پوزخندی زدم و خواستم از اتاق بیرون برم که خیلی ناگهانی به عقب پرت شدم .

صدای جیغ دخترا روی عصابم خط می کشید .

سرم رو که پایین گرفتم ، چشمام از تعجب گشاد شد ‌.

تو ارتفاع نسبتا زیاد به دیوار چسبیده بودم ‌.



صحرا .

نزدیک بود از ترس غش کنم .

نگاهم رو از ساورا که به دیوار چسبیده بود گرفتم .

و به داهی که نفس نفس میزد خیره شدم ‌.

وقتی نگاهم رو دید سری به معنای چیه تکون داد که اشاره ایی به سوگل که رنگش پریده بود کردم .

سری به معنای اینکه نمیدونه چیکار کنیم تکون داد که خندم گرفت .

خدا رو شکر زبون کرو لال ها رو هم یاد گرفته بودیم .

هیچ کدوممون حرف نمی زدیم .

تنها صدایی که شنیده می شد صدای غر غرای ساورا بود که به زمین و زمان لعنت می فرستاد .

سرم رو پایین انداختم و درحالی که با دستام بازی می کردم ، جراتم رو جمع کردم و بلند گفتم :

هدفت از این کارا چیه ؟

اون بچه چرا مرده ؟


romangram.com | @romangram_com