#سنگ_قلب_مغرور_پارت_113
نمی خواستم ببینمش. معلوم بود داره اشک میریزه..نمی خواستم چشماشو بارونی ببینم. باید بی رحم باشم.. باید بشم همون حسان سردو خشک ... همون سنگ قلب مغرور...
پشتمو بهش کردم و با بی رحمی تمام دوباره خردش کردم...
ولی وقتی جلوم ایستاد و با سردترین لحن ممکن کلمات رو به زبون آورد .
این من بودم که برای اولین بار در تمام زندگیم سرد شدم... یخ زدم...
تمام وجدم به لرزه در اومد... از حرفهای یک دختر لرزه به تنم افتاد...
وقتی گفت بی کس و تنهام لرزیدم...
وقتی گفت از زندگی بره بودم لرزیدم ..........
وقتی گفت ثرزتمندی بود که یکباره فقیر شدم پشتم لرزید...
از تک تک کلماتش به خودم لرزیدم...
بد شکستم... بد داغون کردم... بد بازی رو شروع کردم...
آتش انتقاممم اونقدر زیاد بود که حتی از قلبم هم گذشتم...
خوردش کردم. .........
کاری رو که 14 سال پیش با من کردند حالا من با این دختر کردم..
romangram.com | @romangram_com