#رویای_واریا_پارت_69

واریا که چیزی را فراموش کرده بود یک مرتبه گفت :اوه قهوه را فراموش کردم.چرا یادم رفت خیلی متأسفم !

-اصلا ًمهم نیست راستش من برام خوب نیست .همه میگن قهوه ویتامین ب بدن را از بین می بره .شاید هم ویتامین های دیگری .به هر حال ترجیح می دهم کهکمتر بخودم هر چه کمتر بهتر ،این طوری سر حال ترم .

-متأسفم تو زحمت کشیدی و من از تو پزیرایی نکردم .نمی دونم چطوری از تو تشکر کنم خیلی لطف کردی .

-تشکر لازم نیست .من از هم صحبتی با شما خیلی لذت بردم .هر وقت از سفر برگشتین منو خبر کنین .دلم می خواد خبر موفقیت شما را بشنوم .من که فکر می کنم در این سفر 100 دست لباس را بتوانید بفروشید .

-من ...من هم امیدوارم .

-اگر در این سفر موفق نشین مادام رنه حسابی عصبانی می شه چون او ادم وسواسی هست و تصور می کنه که عدم موفقی شما مانکن ها به شخصیت او لطمه خواهد زد .

جون این را گفت و کمی عقب رفت و قد و قامت واریا را برانداز کرد ناخود اگاه گفت :

-شما کاملا ً عالی شدین اگه دماغ فرانسوی ها رو به خاک نمالید دیگر اشتباه از ما نیست چون الان نمونه یک بانوی انگلیسی هستید .چیزی که باید باشه !اغلب مردم فکر می کنن که خانم های انگلیسی به خودشون نمی رسند و کمی شلخته هستند .

واریا پاسخ داد:تمام تلاش خودم رو می کنم که اعتبار لباسهای مارتین مایلز رو حفظ کنم .


romangram.com | @romangram_com