#ریما_پارت_32
************************************************** *******
ریما**یه نگاه به بچه ها انداختم،قیافشون زار بود!
ریز خندیدم و گفتم:برین وسایلتون رو بذارین تو اتاقتون و برگردین بریم بار.
چششماشون برق زد!جون به جونتون کنن پسرین و خوش گذرون!تو لابی نشسته بودم که دیدم گله ای اومدن.اینا حاضر شدنشون از من که دخترم بیشتر طول میکشه!قیافه ها رو!اصلا معلومه دارن میرن مخ زنی!بیچاره دوست دختراشون!تا جایی که من میدونم این وسط فقط رایان تک افتاده.خودم واسش یه هلو پیدا میکنم!مگه خواهرش مرده؟با بچه ها رفتیم سمت بار.پشت میز که نشستیم دیدم سر امیر داره اینور و اونور میچرخه.انگار دنبال کسی میگشت.
ریما:امیر دنبال کی میگردی؟
امیر همونجور که تو جمع چشم میچرخوند گفت:دفعه ی پیش یکی از گارسونا بهم شماره داد.میخوام پیداش کنم بهش بگم دفعه ی پیش شارژ گوشیم تموم شد بازم پایه هستی یا نه؟لامصب بد چیزی بود!
پسرا غش غش میخندیدن و منم همراهیشون میکردم!از همون اول هم این امیر علی خیلی شیطون بود.بچه تر که بودم میدیدم که چجوری سر دختر بازی سر و دست میشکونه!
با خنده گفتم:رامتین پاشو برو چند تا لیوان شربت آب عسل بیار،دو تنه حریف این 5 تا نره غول نمیشیم!رامتین خندون رفت.رایان شل و ول خودشو بهم رسوند و محکم لپمو بوسید!اون 4 تا هم الکی الکی میخندیدن!منم از خندشون خندم گرفته بود.
رایان:ام...شـب..من...میخوام...ب خونـــــــــــــم..واسه...... ...هیع...آبجیم.!
یه ذره گلوشو صاف کرد و سعی کرد صاف بشینه!با چشمای خمارش زل زد تو چشمام.من عاشق صدای رایانم ولی متاسفانه خیلی کم میخونه.فقط وقتی میخونه که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت باشه.گاهی هم تو مستی میخونه که تو حالت سوم یعنی مستی صداش معرکه میشه!
رایان:امـــشب ،میخوای بری بدون من/خیــــسه،چشای نیمه جون من/حـــرفام،نمیشه باورت چیکار کنم خدایا؟/راحــت ،داری میری که بشکنم/عـــشقم ،بذار نگات کنم یکم/شـــاید ،با هم بمونه دستای ما/به جون تو دیگه نفس نمونده واسه ی من/نرو تو هم دیگه دلم رو نشکن/دلم جلو چشات داره میمیره/نگام نکن بذار دلم بمونه روی پاهاش/فقط یه ذره آخه مهربون باش/خدا ببین چجوری داره میره/آآآآآره،تو راست میگی که بد شدم/آآآآروم میگی که جون به لب شدم/امـــشب بمون اگه بی چیزی درست نمیشه/ســاده،نمیشه بی خبر بری/عـــشقم بگو نمیشه بگذری/ااااااز من/بگو کنارمی همیشه/تو رو خدا،ببین چه حالیم نگو که میری/ذلم میخواد که دستمو بگیری/نرو بدون تو شکنجه میشم/پیشم بمون/دیگه چیزی نمیگم آخریشه/کسی واسم شبیه تو نمیشه/بمون الهی من برات بمیرم!(تو راست میگی/مرتضی پاشایی)
مسخ شده بودم!چون خیلی جاهای آهنگ کشیدگی داشت مستیش زیاد معلوم نبود.صداش فوق العاده شده بود.هنوز بهش خیره بودم که بهم نزدیک شد.این پسر فقط وقتی مسته انقدر راحت محبتشو ابراز میکنه!اومد جلو و کامل چسبید بهم.یه لبخند گل و گشاد زد و کاری کرد که رفتم تو شک!دو طرف صورتمو گرفته بود و لبامو ملایم و با ولع میبوسید!واقعا شکه شده بودم و قدرت هیچ عکس العملی رو نداشتم.یکی از دستاش که دور کمرم حلقه شد به خودم اومدم.ملایم ولی باقدرت از خودم جداش کردم و یه ذره از خودم دورش کردم.سر میز وا رفت و نیشش شل شد!هنوز تو شک بودم.چرا همچین کاری کرد؟نمیتونستم ازش ناراحت باشم چون مست بود و کاراش به میل خودش نبود ولی چی باعث شده که تو مستی همچین کاری کنه؟
کلافه زدم پس گردن رضا که صاف بشینه،داشت با مخ میرفت تو زمین.هنوزم چند نفری خیره نگامون میکردن.عصبی یه دستی به لبم کشیدم و دورشو پاک کردم.برگشتم سمت بار و رامیتن رو صدا کردم.بدو بدو اومد سمتمون.
رامتین:چی شده آبجی؟
ریما:سریع اینا رو راست وریس کن،وضعشون خیلی خرابه!
آب عسل ها رو به خوردشون دادیم و وقتی یه ذره حالشون بهتر شد و تونستن تعادلشون رو حفظ کنن رفتیم بالا.مستقیم رفتم تو دستشویی و یه آبی به صورتم زدم.چرا اونکارو کرد؟اصلا احساس خوبی نداشتم که داداش کوچیکم لبمو بوسید!اه ریما بس کن دیگه!مست بود حالیش نبود داره چیکار میکنه!ولی خیلی بد بود!مثل این بود که من برم رادین رو ببوسم!اه!موهای تنم سیخ شد!بعد عوض کردن لباسام موهامو شونه کردم و شونمو بی خیال انداختم بالا!مست بود دیگه!خدا رو شکر اون 4 تا هم وضعشون از رایان خرابتر بود و نفهمیدن چی شد!صبح مجبور شدم خودم تک تکشون رو بیدار کنم!هر 6 تاشون عین خرس فقط میخوابن!تو لابی زیر پام درخت پرتغال سبز شد تا تشریف بیارن!پسرا بعد سلام و ابراز شکایت و نفرین افتادن جلو!رایان اومد جلو کوتاه گونمو بوسید.
romangram.com | @romangram_com