#ریما_پارت_30
کلافه گفتم:حالا اینی که میگی کی هست؟چند سالشه؟اسمش چیه؟
اشکان:زکی!نچایی؟وقتی تا حالا هیچ ردی از خودش به جا نذاشته،وقتی تا حالا هیچ کس نتونسته هکش کنه و از کاراش سر در بیاره من چجوری باید بدونم کیه؟
رایان:این هرکر با این همه دبدبه و کبکبه چجوری زیر دست یه سازمان ایرانی کار میکنه؟
اشکان:نمیدونم!این واسه همه تعجب آوره!حتما یه دلیلی واسه کارش داره! فقط دیگه سراغش نرو که اگه عصبی بشه هممون رو به خاک سیاه میکشونه!من دیگه دارم میرم.کاری نداری؟
رایان:نه ،برو به کارت برس.
یعنی باید قید تموم اون اطلاعات رو بزنم؟درسته خیلی واسم سخته ولی باید قبول کنم که حریفش نمیشم!اه لعنت به این شانس!حالا باید حتما کله گنده ترین هکر دنیا خفتم میکرد؟
تو فکر بودم که در زدن،بدون اینکه جوابی بدم در باز شد و ریما خندون اومد تو!
ریما:سلام داداشی.
رایان:سلام آبجی خودم.
کنارم نشست و گونمو بوسید.دستشو حلقه کرد دور گردنم و چشماشو ریز کرد و زل زد تو چشمام.
ریما:چی شده داداشی؟
چپ چپ نگاش کردم که دندوناشو نشونم داد و گفت:خیلی خب!چی شده داداش؟
رایان:هیچی!چی باید میشد؟
ریما:منو خر فرض نکن رایان!یه چیزی شده!
بی خیال گفتم:هیچی فقط یه ذره خستم.فکر کنم کار بهم فشار آورده!
ریما زل زد تو چشمام و آروم نوازشم کرد.خوب میدونستم فهمیده مشکلم فشار کاری نیست!
romangram.com | @romangram_com