#ریما_پارت_126


پدرام یهو خندید و رفت کنار.

پدرام:ببخشید!البته البته!بیاین تو!





رفتیم تو هال و رو یه مبل دو نفره نشستیم.پدرام هم شاد اومد روبه رومون نشست!

پدرام:خب!چی باعث شده رفیقای عزیز من یه سر بهم بزنن؟

قشنگ حس کردم الان مانی دوست داره پدرامو تیکه تیکه کنه!چون دقیقا خودمم همین حسو داشتم!جاسوس دو رو!

سریع رفتم سر اصل مطلب!

سانیار:پدرام من به اینترنتت نیاز دارم!

برخلاف تصورم اصلا تعجب نکرد!

با خنده گفت:حدس میزدم معتاد اینترنت و فیس بوک باشی!حالا تو...

پریدم وسط حرفشو و گفتم:پدرام ضروریه!اگه میشه سریعتر برو لب تابتو بیار!

پدرام متعجب گفت:باشه!الان میارم!خندون پا شد رفت!

بلند شد و رفت سمت اتاقش.

مانی:سانی میخوای چیکار کنی؟

سانیار:یاوری!میخوام بهش میل بزنم ببینم اوضاع چجوریه!

romangram.com | @romangram_com