#پیغام_عشق_پارت_71
- باشه منتظرم، من قلبم رو دادم به دستت، مراقب خودت و قلب من باش.
دانیال : چشم، تو هم مراقب باش فعلا
- خداحافظ
چند تا نفس عمیق کشیدم. یه حس و حال عجیبی داشتم. نمی دونم شایدم حسم عادی بود. من بدجور به دانیال
وابسته بودم و برای همین می ترسیدم که از دستش بدم. تصمیم گرفتم، برم فیلم ببینم تا که از فکر و خیال دور
بمونم......
یک روز کامل گذشته بود، اما از دانیال هنوز خبری نشده بود، نه زنگی نه پی امی، داشتم دق می کردم، بدجور
ترسیده بودم، دلم گواه بد می داد، حس می کردم چیزی شده، بهش چند بار زنگ زدم اما جواب نمی داد، سردرگم و
نگران بودم. دل توی دلم نبود، کلی سوال توی ذهنم رژه می رفت. بی خبری بد دردی بود. با کتاب و فیلم خودم رو
سرگرم می کردم اما بازم دلم دیووونه وار رخت می شست.. روی تخت نشسته بودم و داشتم به دانیال فکر می کردم،
لب نازک و صورتی رنگم اسیر بین دندون های تیز صدفی ام شده بود. صدای پی ام گوشیم بلند شد، برش داشتم، از
طرف دانیال بود. حس کردم قلبم تند تر از قبل داره میتپد. نفس بلند و عمیقی کشیدم. با استرس و شوق و هیجان
پی ام رو باز کردم.
دانیال : بعضی وقتا یکی رو دوست داری، ولی شرایط یه جوریه، که هیچ وقت نمیشه بهم برسین. اون وقته که
مجبوری. خودت رو کم کم دور کنی سردشی. حاضری خودت اذیت شی .حاضری خودت تنهایی.همه ی دردارو
تحمل کنی.تا اونی که دوسش داری اذیت نشه. مجبوری بهش بگی دیگه نمی خوامت.دیگه دوست ندارم.گفتن این
حرفا واسه ادم خیلی سخته.قلبت از گفتنش درد می گیره.ولی طرف مقابلت. هیچکدوم از اینارو نمی دونه.فقط بهت
میگه نامرد.میگه قلبم رو شکستی. تنهام گذاشتی. کاش می فهمیدیم. همیشه اونی که میره بی معرفت نیست. کاش
می فهمیدیم. بعضی وقتا رفتن بهتر از موندنه.
گیچ شدم این پی ام یعنی چی؟؟! با کلافه گی دست لایی موهای سیاه مثل ابریشمم کشیدم. یه پی ام دیگه هم
فرستاده بود.
دانیال : سلام غزال نمی دونم چی باید بگم!! فقط عشق گاهی بدجور به آدم ضربه می زنه، شاید مقصر ما هستیم که
پیغام عشق رو اشتباه دریافت می کنیم؛ یا شایدم عشق مقصره که پیغام اشتباهی می فرسته؛ غزال عشقمون رو
فراموش کن. غزال من رو ببخش. غزال من رو فراموش نکن. غزال من دارم میرم اما قول می دم که برگردم و همه
چیز رو برات توضیح بدم. غزال کاش این طوری نمی شد. غزال زندگیت رو از نو بساز. غزال دوباره عاشق بشو؛ غزال
لطفا خوشبخت بشو؛ غزال نمی گم خداحافظ بلکه می گم به امید دیدار.
صفحه ی گوشی سفید رنگم، طعم شور اشک هایم رو چشید. برای پاک کردن صفحه، گوشی رو به شلوارم مالیدم،
دوبار پی ام هایش رو خوندم. خون توی رگام منجمد شده بود. قلبم تیر می کشید، انگار که پرت شده بود در استخر
پر از یخ، سردم شده بود، نه نه این امکان نداشت، از روی تخت بلند شدم. این فقط یه شوخی بود، یه شوخی بی مزه.
romangram.com | @romangram_com