#پیغام_عشق_پارت_57

- سوال های خوبی بودند، فکر می کردم شاید سخت تر باشند.
شراره : انگار کتاب ها رو خوردی به جای خوندن، مغز من که پوکید
- نمی گم که آسون بودند، اما زیاد هم سخت نبودند.
شراره : آفرین به تو خانم فیلسوسک
- مسخره
شراره : اسم شوهرت اصغره
بهش دهن کجی کردم. خندید
شراره : دریا چرا ساکتی؟
دریا : چی بگم! یه امتحان بود دیگه
- حالت خوبه دریا؟!
دریا : اره خوبم
شراره : من که کسی دنبالم نمیاد، شما ها چی؟
دریا : کاوه کار داره
- دانیال میاد، پس با من بیاید بریم
شراره : اوکی
دریا آهی کشید
دریا : چقدر جای مینا خالیست
شراره : بی خیال
دریا : یعنی چی بی خیال!! مینا دوستمون بود هاا
شراره : اما الان رفته
دریا : یعنی چون رفته باید فراموشش کنیم!!
شراره : من این رو نگفتم
- بچه ها لطفا
دریا : شراره که بی خیال مینا شده تو چی غزال تو هم فراموش کردی مینا رو؟
شراره : من فراموشش نکردم، فقط با فکر کردن بهش نمی خوام خودم رو آزار بدم.
- منم مینا رو فراموش نکردم، اما مینا رفتن رو انتخاب کرد.
دریا آهی کشید
شراره : دریا قبول کن رفتن مینا رو
دریا : می دونم رفته، اما نمی تونم از فکرش دربیام

romangram.com | @romangram_com