#پسرای_بازیگوش_پارت_145

_تو اتاق دریا پناه گرفتن؟
امیر علی_پناهو گرفتن؟ حالا عقد کدومشون شد ؟
پوزخندی بهش زدم
امیر علی_چرا چشمات قرمزه؟به خاطر فراق ما گریه کردی؟
رضا دیــــــوس پوست پرتغالو فشار داد تو چشمام.
امیر علی_دمش گرم باو !پس سرشوخیو باز کرد باهات؟
حسین روی کاناپه لم داد

حسین_پس دیگه شوخی ازاد شد باهات؟!
به اشپزخونه رفتمو حرفشو بدون جواب گذاشتم ،بطریه مخصوصمو ازتو یخچال دراوردمو سرکشیدم...

رضا"

بامیلاد اروم صحبت میکردم که یه موقع پـــــرنسس کوچولومون از خواب بیدار نشه،جرات نداشتیم ازاتاق بیرون بریم،ممکن بود امیر بهمون شبیه

خوان بزنه...
میلادسمت پنجره ی اتاق رفتو گوشه ی پرده رو کنار زد...
منم اویزون تخت دریا شدمو مثل بچها از زوردستشویی خودمو تکون میدادم...
خیلی اذیت بودم ،معدم درد گرفته بود،هرآن ممکن بود شلوارم خیس بشه...

romangram.com | @romangram_com