#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_135


تو عزيز جونى .... بگو كه ميتونى ... واسه دل تنهام تا آخر بمونى

آره تو همونى .. ماه آسمونى .. واسه دل تنهام تويه سايه بونى

تو عزيز جونى ... نگو نميتونى ...

( سپس هردو هم صدا شروع به خوندن كرديم )

يه نگاه تب دار مونده توى ذهنم عاشق شدم انگار آروم آروم كم كم

چشماى قشنگت همش روبه رومه اگه باشى با من همه چى تمومه

تو عزيز جونى .... بگو كه ميتونى ... واسه دل تنهام تا آخر بمونى

آره تو همونى .. ماه آسمونى .. واسه دل تنهام تويه سايه بونى ... تو عزيز جونى ، نگو نميتونى

بعد از تموم شدن آهنگ صداى دست زدن بچه ها بلند شد ..

واقعا كارمون عالى بود حتى خودمم حسابى لذت بردم ...

صحرا _ باريكلا ترانه محشر بود ..

هنوز همه مشغول دست زدن بودن كه سپهر مانع شد و پريد وسط كار

سپهر _ خب بچه ها حالا كه همه دور هم نشستيم من ميگم بيايد يه بازى بكنيم

مهديس با پوزخند پريد وسط حرفش

مهديس _ نبابا گرگم به هوا چطوره ؟؟! و بلند خنديد

romangram.com | @romangram_com